۱۳۸۷ آذر ۲۲, جمعه

ابراهيم يزدي : دانشگاه در زمان شاه سرکوب شد چون زنده و فعال بود

ابراهيم يزدي در گفت وگو با «اعتماد»
[اعتماد 21 آذر 1387]
حامد طبيبي


هر ساله با فرا رسيدن آذرماه و نزديک شدن به نيمه ماه سوم پاييز، تحرک تشکل هاي دانشجويي نيز به اوج خود مي رسد. دليل اين امر اما نامگذاري شانزدهمين روز آذر به عنوان روز دانشجو است. 55 سال پيش در اين روز، سه دانشجوي دانشگاه تهران، توسط نظاميان رژيم پهلوي به رگبار بسته شدند و بر روي پله هاي دانشکده فني به شهادت رسيدند. نسل امروز اما اگر چه دليل نامگذاري اين روز را مي داند اما سلسله حوادث منتهي به شکل گيري اين فاجعه «حکايتي ديگر» دارد که بازخواني آن از زبان يکي از فعالان دانشجويي آن روزگار - با ذکر جزييات- حاوي نکات قابل تاملي است. دکتر ابراهيم يزدي که بعد ها به عنوان دبير کل نهضت آزادي ايران شناخته شده و پست «بااهميت» وزارت خارجه در دولت موقت مرحوم مهندس بازرگان را بر عهده گرفت در گفت وگوي خود با اعتماد ضمن تحليل فضاي سياسي آن دوره، ابعاد گوناگون حرکت هاي سياسي- دانشجويي سال 32 را تشريح کرد. پاسخ هاي اين فعال سياسي باتجربه، پيش روي مخاطبان «اعتماد» است.
- با موفقيت کودتاي 28 مرداد 32، فضايي توام با يأس و نگراني بر جامعه حاکم شد و از سويي ديگر اميدي براي شکسته شدن اين فضا وجود نداشت. سلسله اعتراضاتي که از مردادماه تا 16 آذر 32 رخ داد، آيا برنامه ريزي شده و تشکيلاتي بود يا اينکه بايد آن را محصول آگاهي صرف دانشگاه و تحليل جنبش دانشجويي از شرايط کشور دانست؟

پس از کودتاي 28 مرداد بر خلاف آن چيزي که از آن به عنوان فضاي يأس و ترس نام برده مي شود، نا اميدي و ترس نبود بلکه يک احساس ناخوشايند از شکست بود. جنبش ملي شدن نفت اميدهاي زيادي را در جامعه زنده کرده بود تا جايي که نخستين بار در دوران تاريخ جديد ايران که از انقلاب تنباکو آغاز شد و پس از آن در قيام مشروطه و فترت دوران رضاخان ادامه يافت، دوران 12 ساله 1320 تا 1332، دوران شکوفايي جنبش هاي اجتماعي و مردمي است. در واقع نوعي شور و شوق و اعتماد عجيبي در ميان مردم به وجود آمده بود. پيروزي مردم در قيام ملي 30 تير بر ابعاد اين حرکت ها افزود و مردم اطمينان يافتند که «مي توانند» به خواسته هاي تاريخي خود دست يابند. بايد توجه داشت که يکي از سياست هاي اصلي نظام هاي استبدادي، تحميل احساس حقارت به مردم جوامع تحت سلطه خود و نهادينه کردن آن است. به طوري که مردم به طور عام احساس مي کنند که واقعاً «رعيت» بوده و نياز به قيم دارند.در چنين شرايطي بود که سلسله حوادث پس از قيام ملي شدن نفت، احساس «توانستن» و تعيين سرنوشت به دست خود را در مردم زنده کرد. کودتاي 28 مرداد يک آسيب عميق اجتماعي به ناخودآگاه جمعي جامعه ما وارد ساخت.اما واکنش اوليه به اين آسيب يأس و ترس نبود بلکه اميد و مقاومت بود. درست به همين دليل، دو هفته پس از اين کودتا، نهضت مقاومت ملي ايران اعلام موجوديت کرد. در همين جا بايد ياد علماي بزرگ مترقي را پاس داشت. نخستين بيانيه پس از کودتاي 28 مرداد به امضاي سه تن از روحانيون تهران بود. مرحوم حاج آقا رضا زنجاني، مرحوم رضوي قمي و مرحوم توسلي تحت نام «جامعه علميه تهران» بيانيه يي را منتشر کردند.صدور اين بيانيه نيز به اين دليل بود که بازار تهران در واکنش به کودتاي 28 مرداد در حالت تعطيلي و اعتصاب به سر مي برد اما راديو تهران در يک اقدام تبليغاتي و با شانتاژ رسانه يي، دليل اعتصاب بازار و ادامه تعطيلي آن را درخواست براي بازگشت شاه - که قبل از کودتاي 28 مرداد از ايران گريخته بود - عنوان مي کرد. اين علماي سه گانه در بيانيه يي از بازار خواستند تا بازار را باز کنند و علما در موقع مقتضي مجدداً به بازار اطلاع خواهند داد تا فعاليت هاي خود را تعطيل کنند. دو هفته پس از کودتا در اواسط شهريور سال 32 نيز بيانيه مشهور «نهضت ادامه دارد» که در واقع اعلام موجوديت شوراي مقاومت ملي بود انتشار يافت. اين گونه نبود که مردم مأيوس يا ترسيده باشند. پس از آن نيز تظاهرات مهرماه به ابتکار دانشگاه تهران در خيابان پهلوي (وليعصر فعلي) حد فاصل چهار راه پهلوي که اکنون تئاتر شهر تهران واقع شده تا چهار راه اميراکرم يک تجمع اعتراضي شکل گرفت که من در کتاب «جنبش دانشجويي براي دو دهه» به طور مفصل وقايع را شرح داده ام.
تظاهرات بعدي در آبان ماه، همزمان با آغاز محاکمه دکتر محمد مصدق در دادگاه نظامي تهران بود. نهضت مقاومت ملي در بيانيه يي درخواست کرده بود که در ايام محاکمه با تعطيلي عمومي، يک تظاهرات گسترده در تهران برگزار شود که موفق به برگزاري آن نيز شد. در روز 21 آبان دانشگاه، بازار و تمام تهران يکپارچه تعطيل بود.
- اشاره داشتيد که ابتکار اين حرکت با نهضت مقاومت ملي بود، آيا دانشگاه تهران نيز در ساماندهي و اجراي آن نقش داشت؟
دعوت به اين تظاهرات از سوي کميته مرکزي نهضت مقاومت ملي صورت گرفته بود، اما با تقسيم تهران به سه منطقه، براي ساماندهي هر منطقه براي آغاز تظاهرات نيز تقسيم کار صورت گرفته بود و قرار بود از هر يک از اين مناطق به سوي ميدان بهارستان فعلي يعني مجلس شوراي ملي وقت حرکت شود. يکي از محورهاي اصلي دانشگاه تهران بود که زير نظر کميته نهضت مقاومت ملي دانشگاه تهران (که مسووليت آن بر عهده دکتر يزدي بوده است) فعاليت مي کرد. دبيرستان هاي تهران و کميته هاي محلي غرب تهران نيز زير نظر اين کميته اداره شده و در روز تظاهرات يک جمعيت چندين هزار نفري از مقابل دانشگاه تهران تا چهارراه کالج و مدرسه البرز تشکيل شده و به سمت مجلس شوراي ملي حرکت کرد. بنابراين تظاهرات و مقاومت به اندازه يي گسترده بود که باتمان قليچ رئيس ستاد ارتش وقت در يک سخنراني در دانشکده افسري تهران به طور رسمي اعلام مي کند که در صورت نياز يک ميليون نفر را هم خواهند کشت تا قدرت در دست حکومت شاه حفظ شود و فضا تا اين حد تند شده بود.در همان 21 آبان ماه هزاران نفر در خيابان هاي تهران بازداشت شدند به طوري که همه زندان هاي تهران مملو از معترضان بود. من نيز در همان تظاهرات بازداشت شدم. از کلانتري يک که معروف به پاسبان هاي 28 مردادي بودند همه ما را با ضرب و شتم بسيار به تمامي زندان هاي تهران بردند، اما جايي براي نگهداري ما نبود. در نهايت ما را به پادگان «جي» منتقل کرده و در هر يک از دخمه هاي انبار تجهيزات در زير زمين حدود 70 نفر را به طوري فشرده بودند که تنها امکان ايستادن وجود داشت.
روز بعد از آن نيز چندين هزار نفر را با قطار فوق العاده به خرمشهر منتقل کرده و عده بسياري را از آنجا به جزيره خارک منتقل کرده و بقيه را در خرمشهر رها کردند.
- جنايت 16 آذر 32 در چنين فضايي رخ داد؟ پس جداي از اعتراضات به ورود نيکسون، رژيم پهلوي هم وقاحت خود براي دست زدن به هر جنايتي را ثابت کرده بود؟
16 آذر 32 در واقع تداوم تظاهرات آبان ماه تهران بود. در آذرماه 32 سرکوب تظاهرات آبان ماه و آغاز محاکمه دکتر مصدق با سفر نيکسون معاون آيزنهاور رئيس جمهور وقت ايالات متحده به ايران و برقراري روابط مجدد ميان ايران و انگليس همزمان شد چرا که روابط ديپلماتيک ميان ايران و انگليس در زمان نخست وزيري مرحوم مصدق قطع شده بود. در چنين شرايطي کميته نهضت مقاومت ملي دانشگاه از روز شنبه 14 آذر، دانشجويان را به تظاهرات در اعتراض به اين اقدامات رژيم دعوت کرد. تاکتيک ما هم به دليل تسخير دانشگاه توسط نظاميان و خفقان و سرکوب شديد، آغاز تظاهرات از سر کلاس ها بود. مقرر شد هر کلاس با حالت تظاهرات وارد سالن هاي دانشکده شده از آنجا به مقابل صحن دانشکده رفته و سپس وارد خيابان شوند. اين تظاهرات به اين شکل در روزهاي شنبه و يکشنبه 14 و 15 آذر 32 انجام شده و البته در روز يکشنبه زدوخوردهايي ميان پليس و دانشجويان به وجود آمد. اما در روز دوشنبه آن حادثه تلخ رخ داد. به تدريج از سال هاي 35 و 36 و پس از محکوميت دکتر مصدق و همکاران وي در دولت ملي، تبعيد تمامي سران احزاب و گروه هاي منتقد و کشف سازمان نظامي حزب توده و تيرباران بسياري از افسران ارتش، نوعي سرخوردگي و خستگي در ميان جامعه و دانشجويان به وجود آمد.
- در برهه تاريخي سال هاي 20 تا 32 دانشگاه به تدريج خود پبه عنوان تحول خواه ضداستبداد و استعمار به جامعه معرفي کرد در حالي که تنها دو دهه از تاسيس دانشگاه در ايران سپري مي شد. دليل اين امر به بلوغ رسيدن دانشجويان بود يا حرکت هاي مشابه در ساير کشورها سبب شکل گيري ماهيت انتقادي دانشگاه شد؟
ممکن است همه مواردي که گفتيد نقشي داشته باشد اما هيچ يک به تنهايي داراي نقش اساسي نبوده است. دانشجو به چند دليل نسبت به وضعيت کشور و حاکميت احساس پرسش درون ذاتي دارد. نخست آنکه سن و سال وي اقتضاي پرسشگري داشته و با توجه به شور و انرژي دوران جواني از روحيات خاصي برخوردار است. دوم اينکه نگاه دانشجو با نگاه يک دانش آموز متفاوت است چون به دانش آموز ياد مي دهند اما دانشجو خود به دنبال جست وجوي علم و معرفت است و در ذهن جست وجوگر به طور طبيعي سوالات زيادي طرح مي شود. دانشجوي پزشکي آموزش مي بيند که حساسيت خود را نسبت به محيط پيرامون تنها به پزشکي محدود نساخته و همين امر باعث مي شود در قلمرو سياسي - اجتماعي نيز پرسشگر باشد. اين روحيه پرسشگري در سطح دانشگاه درون زاست و از درون سيستم آن مي جوشد. اما دليل سوم به محدود بودن مراکز تجمع جوانان در ايران بازمي گردد. دانشگاه محلي است که در آن گروه هاي سني نزديک به هم که همگي داراي ويژگي هاي مشترک هستند در يک فضاي جغرافيايي مشخص بين 4 تا 10 سال در کنار يکديگر هستند. بايد به موارد فوق آزادي نسبي به وجود آمده پس از سال 1320 را نيز اضافه کرد. در واقع براي بسياري از تشکل ها و احزاب منتقد از حزب توده گرفته تا انجمن هاي اسلامي بازار فضاي نسبتاً بازي براي فعاليت هاي مختلف سياسي وجود داشت. فضاي حاکم بر دانشجويان نيز سبب بروز خلاقيت ها و توانايي هاي آنان شد چرا که پس از دوران ديکتاتوري رضاشاه، آن فضاي باز تحولات عميقي را در پي داشت. نکته آخر اينکه دانشگاه هاي ايران از بدو تاسيس، طبقاتي نبود، به اين معنا که از تمامي اقشار و گروه هاي مختلف جامعه در آن حضور داشتند. البته بايد توجه داشت که همزمان با رشد جنبش ملي، فضاي دانشگاه ها نيز تغييرات زيادي داشت چرا که حد فاصل سال هاي 20 تا 27، دانشگاه ها به طور يکپارچه در اختيار افراد نزديک به حزب توده بود. ظهور جنبش ملي و نخست وزيري دکتر مصدق به تدريج سبب عوض شدن شرايط فوق شد تا جايي که در انتخابات سازمان دانشجويي دانشگاه تهران نيروهاي نزديک به نهضت ملي به طور کامل پيروز شدند. پس آنچه در دانشگاه در طول آن سال ها و خصوصاً پس از کودتاي 28 مرداد و 16 آذر 32 به وقوع پيوست، متاثر از فضاي بين المللي نبوده و به طور خالص از فضاي داخلي الهام گرفته بود.
- با توجه به تمامي دلايلي که عنوان کرديد و ايجاد فضاي مقاومت پس از کودتاي 28 مرداد و حادثه تلخ 16 آذر 32، چه اتفاقي در جامعه ايران رخ داده بود که رژيم پهلوي توانست با اين شدت به سرکوب دانشگاه و ساير تشکل هاي مذهبي و ملي منتقد بپردازد؟
قبل از پاسخ به اين سوال بايد يادآوري کنم سرکوب منتقدان توسط نظام حاکم دليل اعتماد به نفس حاکمان نيست بلکه به دليل احساس ناامني دروني و لرزان بودن پايه هاي آن نظام است. يک نظام مطمئن و متکي بر سازوکارهاي دموکراتيک هيچ گاه کارگراني را که براي حقوق صنفي دست به اعتصاب مي زنند يا دانشجوياني که به ورود يک عنصر بيگانه يا رفتارهاي داخلي حاکميت انتقاد دارند سرکوب نمي کند. در واقع به دليل فقدان پايگاه اجتماعي، رژيم کودتا ناگزير از چنين اقدامات سرکوبگرانه يي شده بود. نکته قابل تامل اين است که نظام شاهنشاهي در ايران داراي يک سابقه 2500 ساله بود. پس از وقايع آذربايجان در سال هاي 23 و 24 محمدرضا سفري را به آن منطقه انجام مي دهد و مورد استقبال مردمي قرار مي گيرد که اين امر را بايد تا حدودي به تمايلات شاه پرستانه مردم در آن زمان و اقتدار تبليغ شده براي ارتش نسبت داد. اما حوادث قبل از کودتاي 28 مرداد، فرار شاه و سپس برگشت با کودتا آخرين عناصر مشروعيت پادشاهي در ميان بخش هاي وفادار باقيمانده جامعه را از ميان برد و عملکرد شاه مخلوع در جريان کودتا و پس از آن نظام پادشاهي وي را به شدت دچار تزلزل کرد. با نگاهي گذرا به جنبش ملي ايران در مي يابيم که دانشگاه و بازار دو بال اصلي اين حرکت ها به شمار مي رفتند و حتي در دوراني که به دليل اختناق موجود ساير تشکل ها و احزاب امکان فعاليت نداشتند، دانشگاه به دلايلي که برشمردم زنده و فعال بود. در مشروطه و حوادث شهريور 20، بازار و طبقه متوسط بورژواي ملي هم به ايفاي نقش پرداخته بودند. به همين دليل پس از کودتا بازار نيز همانند دانشگاه دست به اعتصاب زد و با سرکوب شديد سران آن نظير شمشيري و مانيان مواجه شد. بنابراين رژيم چاره يي جز مرعوب ساختن اين دو پايگاه اصلي نداشت و در اين راستا مصمم شد دانشگاه و بازار را به اشکال مختلف خفه کند. کشتار بي رحمانه 16 آذر را بايد در اين راستا ارزيابي کرد.
خصوصاً اينکه از طريق نهضت مقاومت ملي، يک هم کنش جدي ميان بازار، دانشگاه و روحانيت مترقي شکل گرفته بود. در آن برهه روحانيون به دو دسته مشروعه خواه و مشروطه طلب تقسيم شده بودند. چهره هاي مترقي مشروطه خواه نظير مرحوم آخوند خراساني، طباطبايي و بهبهاني به همراه بازار و دانشگاه يک نوع صف بندي سياسي را شکل داده بودند که بعدها توسط بزرگاني نظير مرحوم طالقاني و انگجي ادامه داده شد. اما با اين همه دانشگاه به دليل ذات طبيعي خود و وجود جواناني که هنوز به دنيا و بازي هاي سياسي آلوده نشده اند مقاومت سرسختانه تري از خود نشان داده و به همين دليل در 16 آذر 32 رژيم شاه به خيال خود «زهر چشم» جدي تري را از دانشگاه گرفت.
-دانشگاه تهران به طور طبيعي به عنوان يکي از زيرمجموعه هاي وزارت فرهنگ آن دوران، بايد توسط روسا و مسوولان منصوب حکومت شاه اداره مي شد اما با توضيحات شما، نوعي استقلال از رژيم در ذهن مجسم مي شود. آيا دليل انتقادات دانشگاه، حفظ استقلال آن بود؟
اگر به خاطرات دکتر سياسي رئيس وقت دانشگاه تهران مراجعه کنيم درمي يابيم که وي چه تلاش هايي را صورت داد تا استقلال دانشگاه تهران را به دست آورد. به طور طبيعي دانشگاه از بودجه عمومي دولت وقت تغذيه مي شد اما دولت حق دخالت در انتخاب روساي دانشگاه را نداشت. روساي دانشکده ها به صورت انتخابي و راي مستقيم استادان انتخاب و آنان نيز رئيس دانشگاه را برمي گزيدند. در واقع رئيس دانشگاه وامدار استادان و اعضاي هيات علمي بود ضمن آنکه در آن 12 سال هم دانشجويان قبراق شده و هم استادان توانمندي در دانشگاه حضور داشتند. خالي از لطف نيست که خاطرات سياسي از واقعه 16 آذر با تحولات مشابه مثلاً واقعه 18 تير 78 مقايسه شود. «سياسي» در هيات دولت کودتا که از نخست وزير و کابينه نظامي تشکيل شده حاضر مي شود و به آنها اخطار مي کند که نيروهاي خود را از دانشگاه و اطراف آن دور کنند و تاکيد مي کند که اجازه خدشه به استقلال دانشگاه را به آنها نخواهد داد. مرحوم دکتر بازرگان نيز در خاطرات خود نقل مي کند که بيانيه يي عليه کنسرسيوم امضا مي کند. وزير فرهنگ دولت کودتا خواستار برکناري امضاکنندگان از سمت هاي دانشگاهي آنان مي شود اما با مقاومت دکتر سياسي مواجه مي شود. کار به جايي مي رسد که وزير فرهنگ ناگزير به نقض قانون استقلال دانشگاه- که مصوب شوراي ملي بود- شده و به طور مستقيم حکم انفصال مرحوم بازرگان و ديگران را صادر مي کند.