۱۳۸۸ فروردین ۵, چهارشنبه

پشت صحنه انقلاب (قسمت سوم )

[چپ و راست، دریافتی 4 فروردین 1388]

عباس رحمتی

در دو شماره قبل به روند شکل گیری اپوزسیون رژیم پهلوی و تعیین آن از طرف غربی ها ،(خصوصا آمریکا و انگلیس) اشاره کردیم و چگونگی و روند شکل گیری شورای انقلاب را توضیح دادیم و در این شماره به چند مورد دیگرو کلیدی که باعث شد انقلاب را تا مغز استخوان اسلامی کنند ،اشاره خواهیم کرد بطوری که امروز آن قیام تبدیل به یک رژیم توتالیتر شده است و به گفته بعضی گروه ها رژیم ، فاشیستی مذهبی !
جمهوری اسلامی یا بهتر بگویم جمهوری جهل و جنون از بدو تشکیل ش روی چند جای مهم ، دست گذاشت که محوری ترین آنها تشکیل سپاه بود که از قبل در خارج کشور پایه گذاری شده بود و این نهاد خود روند سرکوب را در آینده انقلاب شدت بخشید (در شماره بعد به این نهاد سرکوبگر اشاره خواهیم کرد ) ، یکی از جاهای دیگری که برای رژیم مهم بود دانشگاه بود که خمینی آنرا انقلاب دوم نامید ، که این موضوع، بعدها در دستور کار رژیم قرار گرفت ، دستور آنها هم توسط خمینی صادر و به یک سنت تبدیل شد که به این موضوع می پردازیم .
در ابتدا خمینی دستور انحلال ارتش را داد که با مخالفت هایی مواجه شد ولی او با کمک خلخالی ابتدا با اعدام سران ارتش شاه تا جایی که امکان داشت پیش رفت و با بقایای آن کجدار و مریض رفتار شد و تا جایی که توانست از اطلاعات و وجود بقایای ارتشیان استفاده کرد و با تشکیل سپاه پاسداران در موازی آن ارتش شکست خورده بیش رفت تا رفته رفته سپاه را قدرت بیشتری داد تا جائیکه صدای ارتشیان را درآن زمان درآورده بود ولی بعدا با شروع جنگ، تمامی این تضاد را یا حل کردو یا سرکوب جواب داد ، ولی آغاز جنگ ،در واقع آغاز قدرت گیری سپاه بود و سپاه پاسداران در مناطق جنگی جنگ می کرد تا آینده ی شهرها و یا بهتر بگوئیم آینده کشور را در دست بگیرد ، جنگ بهانه ای شد تا سپاه به کمک بازوی سرکوب گرش« بسیج » در شهرها قدرت سرکوبش را چند برابر کند ،و با پایان یافتن جنگ آنها را راحت تر به مردم تحمیل کنند . در همین حین با اینکه خمینی ظاهرا گفته بود که سپاه حق دخالت در سیاست را ندارد ولی بعد از جنگ سپاه خود را بطور خزنده (کودتا ) وارد سیاست کرد و تمامی مراکز سیاسی و اقتصادی را تصاحب کرد بطوری که در حال حاضر مافیای اقتصادی سپاه همچون اختاپوس در همه جای کشور سایه انداخته است .مافیای اقتصادی ، مافیای نفت ، مافیای هایی که مردم از آن با نام امپراطوری سپاه یاد می کنند این امپراطوری 30 سال است که در سراسر ایران قدرت خود را همراه سرکوب به نمایش می گذارد .
سرکوب دانشگاه با دستور خمینی شروع شد:
دانشگاه از مراکز مهمی بود که خمینی از همان اوایل انقلاب مورد تهاجم قرار داد و با مارک های غربی و شرقی بودن دانشگاهها تهاجماتش را در سال 1359 آغاز می کند و تا جایی بیش می روند که تقریبا تمامی استادان و استاد یاران پیشین دانشگاه که در خط و خطوط رژیم نبودن را یا اخراج و یا باز خرید می کنند و کاری می کنند تا تعداد بی شماری دانشگاهی ، خود با پای خویش راه خارج را پیش گیرند(خود تبعیدی ) [1] و بدین صورت دانشگاه ها تهی از بهترین ها می شود و در واقع فاجعه از همین جا شروع میشود .
پیش از 24 هزار نفر از دانشگاهیان ایران ، از کل 36 هزار نفر به خارج کشور می گریزند که در طول تاریخ چنین ضربه ای به دانشگاهها نخورده بود .
در حالی که رژیم ، دو سوم استادان را اخراج کرده بود دست به ابتکار دیگری زد ، بدین صورت که همه ساله بر تعداد دانشجویان اضافه می کرد ، خصوصا در رشته های پزشکی که با این ترفند می خواست به اصطلاح کمبود های پزشک را در ایران جبران کند که این خود نیز فاجعه ای دیگر بود کمبود استاد از یک طرف و افزایش تعداد دانشجو از طرف دیگر ، .یکی از استادان پزشکی ، می گفت زمان شاه ما با دو یا سه دانشجو به معاینات کلینیکی می پرداختیم در حالیکه هم اکنون هر استاد 20 تا 25 دانشجو را باید بالای سر بیمار ببریم تا معاینات پزشکی را انجام دهیم ! و این گوشه ای از فاجعه ای است که رخ داده است و خمینی نام انقلاب فرهنگی بر آن نهاد .[2]
انقلاب فرهنگی در واقع یک تصفیه حساب خمینی با دانشگاهیان بود، سر کوب دانشجو و دانشگاهیان و دستگیری گسترده دانشجویان و اسلامی کردن دانشگاهها از اولین هدفهای خمینی بود که به آن بهای زیادی داده بود و با این تفکر می خواست دانشگاهها را تبدیل به حوزه کند و این نتیجه این فکر آن شد که امروزه به وضوح شاهد ویران شدن دانشگاه هستیم ف بطوری که فرزند خلفش احمدی نژاد هم اکنون دانشگاه را با قبرستان اشتباه گرفته است ! خاک کردن کشته شده های جنگ در دانشگاه چه مفهومی جز قبرستان دارد ؟ البته فرهنگ قبر ستانی ریشه در تفکر آخوند ها دارد و این همان انقلاب فرهنگی است که خمینی از یاد می کرد، یادمان نرود که خمینی می گفت مکتب اسلام یعنی روضه و گریه ، ما با اینها زنده هستیم ( فرهنگ گریه ) !
خمینی تنها به تصفیه سطحی راضی نبود ، او می خواست ریشه علم را در دانشگاه ها بخشکاند ( بارها گفته بود این دانشگاهها غربی هستند ) و باز ارتجاعی ترین افراد را همانطور که خود و آخوندها می خواستند در دانشگاه ها وارد کرد و برای این کار، دو تا سه سال دانشگاهها را به تعطیلی کشاند و تمامی دانشجویانی که در خط و خطوط ارتجاعیون نبودند را تک تک به زندانها انداخت و یا از دانشگاهها اخراج کرد، بعضی از دانشجویان را که اخراج کرده بودند را برای بازجویی به زندانها دعوت میکردند که نگارنده یکی از آنها بودم که به زندان اوین برای بازجویی دعوت شده بودم .
خمینی دستور اسلامی شدن دانشگاهها را صادر کرده بود که ابتدای آن با قتل و عام گسترده شروع شد و این تازه آغاز این جنایات بود که در سالهای بعد در 1360 و 67 به اوج خود رسید.بدنبال اسلامی شدن دانشگاهها باید تمامی قوانین گذشته در دانشگاهها عوض می شد و این نه برای دانشجویان فعلی که برای آیندگان هم بود یعنی دانشجویان می باید تمامی شرایطی را که ج.ا می خواست اجراء شود ، کار با اسلامی شدن شروع می شود ولی رفته رفته رژیم توتالیتر در تمامی مسائل دانشجو دخالت می کرد ( حتا قبل از اینکه افراد در زمره ی دانشجویان در بیایند) دانشجو، باید مسلمان باشد و این مسلمان می باید تظاهر به نماز و روزه و... کند و یا اینکه به نماز جمعه و یا به جبهه رفته باشد و یا به مسجد و... برود .و اینها را از طریق دوستان و همسایگان و... توسط گروه های گزینش و حراست دانشگاه پرسیده شده و می شو د ، در واقع دانشجو می باید از صافی های رژیم عبور داده شود تا اگر صلاحیت اسلامی داشت وارد دانشگاه شده و به تحصیلات عالیه خود ادامه دهد ،می گویند دانشگاههای ایران برعکس دانشگاههای اروپا و یا آمریکاست یعنی وارد شدن به آن سخت ولی فارغ التحصیل شدن راحت است (قیف برعکس ) ،ولی کار به همین جا ختم نشده ، آش آنقدر شور شد که خودشان هم حالشان بهم خورد ، زمان جنگ نیروهای رژیم مشغول جنگ بودند بعد از جنگ پاسداران و بسیجی هایی که به شهر ها برگشته اند سهمیه می خواهند، سهمیه ها نه تنها داده شد که در حال حاضر از20 در صد به 50 درصد افزایش داده شد ه به طوری که در سطح گسترده ای نارضایتی در میان قشر جوان ایجاد کرده است . در واقع سهمیه 50 درصدی برای پاسداران و بسیجی ها برای کنترل سایر دانشجویان است و این همان است که خمینی می خواست ، یعنی : " انقلاب فرهنگی " دانشگاهی که خمینی و یارانش ساخته اند خواست احمدی نژادها است دانشگاهی که بوی قبرستان بدهد و این همان انقلاب فرهنگی است که خمینی از آن با نام ،" انقلاب دوم " یاد کرده بود !
ج.ا اسلامی مبتنی بر قرائت خمینی و تئوری ولایت فقیه مورد نظر وی می دانست و البته صدور آن را به دنیا نیز از وظایف خود بشمار می آورد .خمینی مدام تاکید می کرد ، دانشگاه باید کارخانه آدم سازی باشد " مراد وی از آدم ، آدمی بود که مدافع حکومت مورد نظر وی بوده یعنی " ولایت فقیه " باشد ، وی در پیام نوروزی اول بهار 1359 فقط 13 ماه بعد از سقوط رژیم پهلوی و استقرار حکومت اسلامی به ضرورت ایجاد انقلاب فرهنگی در دانشگاههای سراسر کشور تصفیه ی استادان مرتبط با غرب و شرق تبدیل دانشگاه به محیط به اصطلاح سالم برای تدریس علوم اسلامی (فقه ) بدنبال تاکیدات خمینی " اسلامی سازی در ایران شدت می گیرد و همه چیز اسلامی بدنبالش می آید[3] " تاکید اسلامی بودن از همین مقطع آغاز می شود بدین ترتیب به هر چیز و هر امری در کشور پسوند اسلامی افزودن از ساندویچ فروشی تا دانشگاه و مجلس و... همه در شکل اسلامی شدند .
در اوایل فرمان انقلاب فرهنگی ، خمینی فتوی داده بود که ، در دانشگاه ها دختران و پسران نباید در یک کلاس باشند او حتا می خواست پزشکی را اسلامی کند و در جای دیگر گفته بود : می باید معاینات زنان توسط دکتر های مرد ، یا آینه صورت گیرد زیرا از نظر شرع اسلام حرام است و دانشجویانی که با این تفکر به دانشگاه راه یافته بودند توانسته بودن با فریب و نیرنگ ، ره صد ساله را یک شبه طی کنند ، در حال حاضر دانشجویان وابسته به رژیم تا هر مرحله ای از تحصیلات عالیه بخواهند به راحتی به آن دست می یابند، لیسانس ، فوق لیسانس ، حتا دکترای قلابی مثل نقل و نبات بین آنها تقسیم می شود .
در مقابل این فضل بخشی ها کسانی بوده و هستند که با دیپلم و با معدل های معادل بیست به دانشگاههای ایران راه پیدا نمی کنند و صلاحیت آنها رد می شود ، دلیلش آن است که این افراد از خانواده های سیاسی و یا اعدام شدگان هستند که حق تحصیل در دانشگاههای سراسری ایران را ندارند ، که مجبورند یا در دانشگاه آزاد ثبت نام کنند و یا به خارج از کشور بگریزند [4] و اگر کسانی باشند که در حین تحصیلاتش بهانه ای به دست رژیم بدهد بلافاصله از دانشگاه اخراج می شود و یا جزء دانشجویان ستاره دار محسوب می شوند ، فردی که در دانشگاه تبریز در رشته " پوست " تحصیل می کرد وقتی می گوید صدای اذان را گم کنید تا با بیمارم راحت تر صحبت کنم پس از مدتی وی را از ادامه تحصیلاتش محروم می کنند . [5] ولی برعکس دانشجویانی که از سهمیه های رژیم استفاده کرده باشند هر گونه سوء استفاده ای از موقعیت شان براحتی انجام می گیرد . دانشجویانی که از بیسواد ترین افراد جامعه محسوب می شوند ، و این خود از فجایعی است که در دانشگاههای ایران رخ داده است .[6]
با اینکه رژیم ، هر روز صافی هایش را ریز تر می کند تا افراد غیره خودی به دانشگاهها راه پیدا نکنند ولی تعداد دانشجویان مخالف رژیم در دانشگاهها هر روز رو به افزایش است و محال است رژیم از این بحران بتواند بیرون آید ، به حرکت های دانشجویان در سالهای 1378 نگاه کنیم و یا به سالهای اخیر نظری بافکنید که نشاندهنده رشد فزاینده ی این جنبش است ، حرکات اخیر ثابت کننده این است که هیچ گونه صافی جلودار این جنبش ها و خیزش دانشجویان نیست .

___________________________________________________________________________
[1] بعضی از استادان مثل دکتر حسین کوثریان (استاد آناتومی ) را بعد از سالها محرومیت مجددا فراخواندن .
[2] در دانشگاه های پزشکی ، معمولا در هر دانشکده ای ، سالانه 20 تا 30 دانشجو پذیرفته می شد در حالیکه در سالهای بعد از انقلاب ، به عنوان مثال دانشکده پزشکی دانشگاه ملی 500 دانشجو گزینش کرده بود که کلاسها در سالن آمفی تئاتر برگزار می شد و استاد با میکروفون و "او پک " درس میداد که این تعداد برای رشته ی پزشکی یعنی فاجعه انسانی !
[3] سایت رسمی شورای عالی انقلاب فرهنگی .

[4] خانمی که در مالزی بود می گفت ، در مبان جوانان هیچ امیدی برای تحصیل در ایران وجود ندارد و اگر موانع از سر راه آنها برداشته شود بیشتر جوانان به خارج کشور می آیند ، بچه هایی هستند که با معدل های حدود 19-20 به دانشگاههای ایران راه پیدا نمی کنند چون در راه ملاها نیستند که یکی از آنها پسر خودم است .
[5]فردی که در دانشگاه تبریز در رشته پوست تحصیل می کرد وقتی می گوید صدای اذان را گم کنید تا با بیمارم راحت تر صحبت کنم پس از مدتی وی را از ادامه تحصیلاتش محروم می کنند .
[6] آقای دکتری تعریف می کرد، در کلینیک دانشگاه بودیم ، دیدیم که دکتری که از سهمیه ای هاست نسخه ای را برای بیماری می نویسد که در واقع نسخه "مرگ " او ست ، که خیلی آرام به وی گفتم آقای دکتر میدانی، با این نسخه، مرگ مریض را امضاء می کنید ؟