۱۳۸۸ فروردین ۱۷, دوشنبه

حاشا، وارونه قلمداد کردن حقایق، انکار واقعیت!

[چپ و راست، دریافتی 5 آوریل 2009]

اردشیر نصرالله بیگی بارها شنیده ویا حتی مشاهده کرده ایم که شخصی با تفکری ایده الیستی و مذهبی در دورانهای مختلف پس از پریودی با مطالعه جدی و دیالوگ و بحث چه در زندانها و چه درمواقع دیگر محیط زندگی و کار و زیست شاهد این دگرگونی فکری بوده ایم که بحق قابل ملاحظه بوده و اینرا نمیشود نیز انکارکرد ، و عکس قضیه هم صادق است ، حال به روشهای گوناگون نه تنها روی آوری به ایده مذهبی بلکه چشم پوشی و یا تغییر ماتریالیستی با روحیه ای آته ایستی به تفکر غیر مارکسیستی ونفی سوسیالیسم که اینهم واقعی و انکارناپذیر است . اگر زمانی افرادی خود را مارکسیست قلمداد کرده و از این رهرو دچار صدمات و شکنجه و زندان گشته ولی در ادامه مسیر زندگی و مبارزه دچار تناقض و گسست گردیده اند ، طبیعی ست که یک مارکسیست از چنین تفکر فرد ارزیابی کلی داشته باشد ، صرفنظرازاینکه قدر منزلت مبارزات گذشته اش حفظ و با احترام یاد شود ، از آن مقطع که تغییرعقیده داده و استراتژی وراهکاری جدا پیشه کرده که باسوسیالیسم و کمونیزم مغایرت د ارد . در درجه اول انتخاب اوست و آگاهانه است و در ضمن حق مقابل هم هست که با نقدی جدی واصولی این تغییر روش وایده را به چالش بکشد . در ضمن ناگفته نماند کسی نمیتواند مدعی باشد که اگر روشی و راهی را انتخاب کرد و یا حتی زمانی سردمدارآن حرکت بوده باشد و یا در میانه راه خواست از آن دست بکشد ، باید دیگرانی که این راه را ادامه میدهند ، وادار نمایند و یامجبور به نفی تمام هستی و وجود آن جریان و ارگان ویا مشی ...... رسیده وانحلال آنرا اعلام نمایند .این روشی درست و اصولی نبوده ونیست .

چه کسی هست که نداند پلخانف یکی از مارکسیستهای برجسته با آثاری باارزش و بیاد ماندنی ، همین فرد پس از پریودی از زندگیش مرتد میشود و به مارکسیسم پشت میکند . بارها لنین رهبر بلشویکهای روسیه وانقلاب کارگری 1917 اعلام کرده که اثار گذشته پلخانف روسی را باید مطالعه کرد وتوصیه شده که قابل تعمق است . واین بطور عام میتواند صدق کند . با این مقدمه خیال دارم چند نکته را یاد اور شوم که بارها شنیده ایم و یا خوانده ایم که حزب کمونیست ایران را کسانی بنیاد نهادند که خود به نفی ان رسیدند و یا از آن بیرون رفتند و حال کسان دیگری برایش سینه چاک میکنند . قبل از هر چیز با قبول اینکه در بنیانگذاریش کسان دیگری همت کردند ، قدر کار و هدفشان در آن برهه از زمان قابل تقدیر و باارزش بوده و بهمین دلیل روشن هم کسان دیگری قدراین جریان را درک کرده و با تمام کمبودهایش جریانی رو به پیش بوده و کارنامه ای روشن وشفاف چه در دوران گذشته و اوائل فعالیتش وچه این دوران بدون آن افراد بقولی بنیانگذار حیات سیاسی اش راادامه داده ، معتبر و قابل دفاع واستراتژی کارگری و سوسالیستی دارد و تلاش نموده با امکانی که در دسترس و اختیار دارد چه بلحاظ مادی و معنوی وکمیت پیش برنده فعالیتهایش بآن سمت نشانه رود که مهمل وصدای کارگران معترض وستمدیدگان ، زنان آزاده و برابری طلب ،دانشجویان و دانش پژوهان عدالتخواه باشد. در کنارشان باشد ، فریاد شان را تقویت ودرحدامکان و توانش راهکارهای اصولی برای پیشروی در قدم بقدم مبارزاتشان باشد . با راستگوئی ودوری جوئی از غلو ودرشتنمائی واقعیات سخت مبارزه طبقاتی را توضیح و با آن تداعی شود ، اگر این فعالیت وکارها در چارچوب استراتژی سوسیالیستی و در جهت رهبری طبقه کارگر در فردای تغییر وتحولات جامعه برای بقدرت رسیدن و نابودی نظام بردگی و ستم سرمایه داری نیست پس راهکارآلترناتیو دیگری که بدان معتقدید کدامست و مولفه های انرا اعلام کنید . سوالی مطرح میشوده آیا از بنیانگزاران اولیه خودکومه له کسی بهمراه همین جریان که خود را مارکسیست دانسته ومیداند باقی مانده است ؟ البته تعدادی از آنان در کمال سرفرازی جانشانرا در راه آرمانهای کمونیستی از دست دادند و راه پرافتخارشانرا بما سپردند ، ولیکن جمع دیگری سالهاست که این جریانرا بجاگذاشته اند و راه دیگری غیراز استراتژی سوسیالیستی پیشه کرده اند که زحمات گذشته شان قابل تقدیر و گسست وجدائیشان ازاین جریان وتفکر قابل دفاع نیست هرچند اینمیل ورغبت وانتخاب است نه چیزدیگری .

و سخنی کوتاه خطاب به کسانیکه موجودیت مارکسیستی و چپ جریان کومه له قبل ازتشکیل حزب کمونیست ایران را زیر سوال میبرند ؛
راستش در کردستان جریان ناسیونالیستی وملی گرا با تجربه گذشته فعالیتی چندین ساله در میدان بود و اگر کسانی با این تفکر تداعی میشدند جذب و راه خود را میرفتند و امروز هم حی وحاضرموجود است واگر روشنفکران انقلابی وچپ که به مبارزه علیه ستم ونابرابری میاندیشیند به جریان کومه له پیوسته واین حرکت راتقویت مینمودند با علم باینکه کمبود و ضعف بوده ولیکن جوهر طبقاتی این جریان بسیار برجسته تر بود که خلل ایجاد کند . در همان مدت کوتاه دوران قیام توده های ایران بر علیه نظام سلطنت ، با سازماندهی شوراهای شهرها ، جمعیت های آزادی وانقلاب برای ادامه قیام بخون نشسته مردم ایران که رژیم تازه به مسند قدرت رسیده جمهوری اسلامی آنرا به بیراهه برد ، بدون تردید در مقابل ارتجاع مذهبی که به حکومت رسیده بود ومیخواست ارتجاع محلی را سازمان دهد قاطعانه عمل نمود وبا کاردانی وجسارت انقلابی یک بیک آنها را با تبلیغ و ترویج ازمفتی زاده و جریان مکتب قرآن گرفته تا جریان اخوند صفدری بعنوان نماینده خمینی درسنندج و تا حرکت ارتجاع مذهبی و مسلح سپاه دست ساز بعث عراق ، سپاه رزگاری ومرتجعین دیگر مذهبی در مناطق کامیاران واورامانات و ژاوه رود رااز سر راه برداشت ودر تضعیف آنها کوشید که تنها از جریانی رادیکال ورزمنده چپ و سوسیالیست ساخته بود . شوراهای کارگری ، شهرها و محلات ، تشکیل بنکه ها این بازوی مسلح شوراها در محلات برای اعمال کنترل ودخالت درامورکارها،شوراهای زنان، مقابله وافشای جریانات فرصت طلب مماشاتجو ؛ همگی کارنامه ای روشن وشفاف از فعالیتهای این جریان رادیکال سوسیالیست است که بیادماندنی ودر حافظه تاریخ است که کسی نمیتواند آنرا حاشا و یا حتی مصادره کند . این جریان بالنده هرچه بجلو رفته شفافتر ظاهر شده و در بدو حرکت نیز نشان داد که جای نور امید کارگر وزحمتکشان وستمدیدگان است، در کنار آنان و مبارزه اش برای زندگی بهتر و جامعه ای عاری از فقرو بدبختی بیکاری وبیخانمانی و..... است . باید اذعان کرد که هیچ جریان ملی گرا و ناسیونالیستی یک شبه مارکسیست نشده و جریان مارکسیستی که باکومه له حزب کمونیست ایران رابنیاد نهاد آنچنان خام وبی تجربه نبود که چنان پروژه ای را پیش ببرند ،هم در عقل نمیگنجد که چنان روشی پیشه کرد . کومه له جریانی مارکسیست وچپ که در جنبش انقلابی کردستان نقش بسزائی ایفانموده ومیکند که زبانحال کارگر وزحمتکش کرد بوده وازاین زاویه حرکت نوین وتازه ای بود که درکردستان شکل گرفت که بامبارزات گذشته در کردستان چه در زمینه مبارزه مسلحانه وچه غیره تفاوت ماهوی داشت که ضرورت اشاره ای بدان را می طلبید . آیا از یک جریان ناسیونالیست برمیامد که اتحایه های دهقانی را بر علیه ستمکاران مالک سازمان دهد ویارماهیت أنها می گنجد ؟ ....و یا سازماندادن کوچ تاریخی مردم بجان آمده مریوان برای اعتراض به حضور جنایتکاران رژیم جمهوری اسلامی در تابستان 58 خورشیدی و بدنبال سازماندادن پشتیبانی وراه پیمائی از سنندج،کامیاران ،سقز بطرف مریوان در محل کوچ مردم وفرستادن هیئتها وگروه های پشتیبانی از بوکان ومهاباد و کمکهای خوراکی به محل کوچ مردم در مدت استقرار در خارج شهر ، راه اندازی تحصن مردم سنندج در استانداری برای اعتراض به خروج نیروهای سپاه پاسداران از محل باشگاه افسران در مرکز شهر ومسلط بر بخش عمده ای ازشهر بجز از جریانی رادیکال و سوسیالیست وچپ از چه جریانی ساخته است ؟ پس لازمست با قدری درایت و براساس واقعیات و رویدادهای پیش آمده قضاوت کرد، بدون بزرگنمائی ودرعین حال بادرنظرگرفتن شرایط موجود وتجربه ودانسته های آندوران این انسانهای فرهیخته ، بااین توضیح خفقان دستگاههای سرکوبگر رژیم شاه وساواکش چه شرایطی را بوجودآورده بودند واکثر انسانهای آزاده و بعدها در راس حرکات اعتراضی دردوران قیام از زندانهاآنهم براثرمبارزه ای عمومی آزادشدند وبرای سازماندهی و .... خودرا آماده مینمودند که فرصتی مناسب وشرایطحساس وزیادی نبود ورژیم هار و درنده جمهوری اسلامی تمام درهارا بروی مبارزه ای ادامه دار باسرکوب و بخانه فرستادن توده ها بست .
شاید خالی مورد نباشد که با یادی از جان رید نویسنده انقلابی وکمونیست آمریکائی و اثر معروف وبیادماندنی اش "ده روزیکه دنیا رالرزاند" اشاره ای شود و از خلق اثری که از انقلاب کارگری 1917 روسیه به نگارش درآورده وبسیاری از ماحتما سالها پیش آنرا مطالعه و حتی به دیگران توصیه نموده ایم . لنین رهبر انقلاب کارگری در روسیه در مورد این اثر اظهار میدارد که این کتاب حقیقی ترین وروشن ترین تصویر ازحوادثی ست که وقوف بر آنها برای فهم چگونگی انقلاب پرولتاریائی دارای اهمیت بسزائی ست. و یا کروپسکایا در باره میگوید ؛ درست است که تعداد ناظران خارجی انقلاب اندک بوده است ، جان رید یک ناظر بی تفاوت نبود ، او یک انقلابی پرشوروکمونیستی بود که معنای حوادث ومفهوم نبرد بزرگ را درک میکرد . این درک به وی دیده ای تیزبین داد که بدون آن نمیتوانست این چنین اثری بیافریند . جان رید ، انقلابی آمریکائی خودراباانقلاب روسیه پیوند داد . روسیه شوروی به او نزدیک بود و برای اوجای زاداهش را گرفت . وی در این سرزمین به بیماری تیفوس درگذشت و در پای دیوارسرخ مدفون گردید. کسی چون جان رید مراسم تدفین قربانیان انقلابرا ترسیم کند وی را این چنین افتخاری سزاوار است .
بازگو نمودن روایتها ورویدادهای مهم مبارزاتی بهمان صورتی که بوده از پرنسیپ های یک نویسنده مسئول ومتعهد ا ست ، که بدان پای بند و عمل نماید وآنچه که روی داده و انچه عمل کرده بازگو و نگارش شود نه چیز دیگری .
بااین خواست وتوقع و امید وآرزو به این نوشته ام پایان میدهم .

پیروز باشید !
ardashir_ns@hotmail.com
مارس 2009 میلادی