۱۳۸۷ آذر ۱۳, چهارشنبه

میز بازی سیاست - نوشته شده در بهمن 1384

بازيکنان - ميز سه بُعدي سياست
کارت ِ بازي به تنهايي معني ندارد. اين بازيکُن است که به کارت ماهيت واقعي داده و آن را از شکل به مفهوم تبديل مي کند. همچنين، بازيکُن و کارت ِ بازي بدون ميز ِبازي بي معني هستند. کارت بازي و بازيکُن در محيط ميز است که ماهيت پيدا مي کنند. براي بازي يک سري قواعد است که همه بايد از آن پيروي کنند، البته اگر منظور فقط بازي با کارت باشد. ولي اگر منظور بُردن، به هر قيمتي مدّ نظر باشد، هر اقدامي، حتي تقلب هم بخشي از بازي است. ساده تر اينکه، در بازي سياسي، قواعد بازي به معني اخص کلمه رعايت نمي شود. بازيکنان پيش از نشستن بر سر ميز بايد به اين واقعيت پي برده باشند و بپذيرند که گاهي اوقات يک يا چند نفر از بازيکنان با هم تباني کرده تا يک يا چند نفر از بازيکنان رقيب را از دور خارج کنند. البته هدف پنهان آنها اين است که پس از بيرون راندن رقبا به يکديگر پرداخته و ضعيفترين ها را حذف کنند. فراموش نشود که فقط يک برنده بايد باقي بماند. در هر جدالي بايد يک نفر پيروز شود. ميز بازي ِ سياسي، برخلاف تمام ميزها چند بُعدي است. يعني کارت ها حتما در سطح ميز بازي نمي شوند. بلکه گاها در زير ميز بازي شده، و گاها بازي مشمول زمان مي شود؛ و بُعد زمان يکي از مشخصه هاي اصلي ميز است. بازيکنان، کارتهاي دست خود را به کسي نشان نمي دهند. بازيکنان دست و دل بازي که به راحتي دست خود را رو مي کنند، اولين بازندگان هستند. در نبود اطلاعات کافي از توانمندي هاي حريف، هر بازيکن مي تواند با بلوف، بازي را به نفع خود بچرخاند. البته اگر بلوف دروغين باشد و کسي مرعوب بلوف نشود، بلوف زننده سرمايه و موجوديت خويش را از دست مي دهد، و در منتها اليه از دور خارج مي شود. به همين نسبت، بازيکني که به حداقل ها رضايت داده و براي باقي ماندن بر سر ميز، نه بلوف مي زند و نه در حد کلان وارد بازي مي شود، بي شک در مرور زمان از اعتبار ساقط شده و از دور خارج مي شود. براي بازي، ژتون لازم است. هر بازيکني، بنا به توانمندي اش ژتون هاي خود را اعلام مي کند. در طول بازي گاها بازيکن مي تواند ژتون اضافي خريداري کند، اما براي خريد، اعتبار لازم دارد، و ديگر بازيکنان بايد اين هزينه گذاري را وتو نکنند. بازيکنان سر ميز ِ ايران شامل جوامع بين المللي (برخي اين را مي خوانند جهانخواران، تاراجگران)، رژيم، و نمايندگان مردم مي شود. پيچيدگي بازي وقتي شروع مي شود که نمايندگان مردم همه مي خواهند سر ميز بازي باشند، ولي هرکدام در حد محدودي ژتون بازي دارند. و از آنجايي که اين بازي، بازي سياسي است، تعدد بيش از حد نمايندگان مردم ارزش ژتون هاي آنها را پايين مي آورد. گاها چند بازيکن با يکديگر تباني کرده و باعث شکست و باختن برخي ديگر از نمايندگان مردم مي شوند. پيچيدگي ديگر بازي ارزش ونرخ ژتون هاست. برخي با ژتون هاي کلان به بازي ادامه مي دهند، و برخي با ژتون هاي کم بها تر. برخي سالهاست که بازيکن سر ميزها هستند، و برخي تازه واردند. برخي با چک هاي اعتباري، ژتونهايي که در طول تاريخ پس انداز کرده اند، و پشتوانه گذشته به بازي ادامه مي دهند و از آنجايي که به معني واقعي بازيکن نيستند توان خريد ژتون بيشتر را ندارند. جوامع بين المللي از ژتون هايي استفاده مي کنند که نرخ بالا دارد. ژتون رژيم موقعيت و حاکم بودنش است، و مردم در عين حال که صاحب ميز هستند و قاعدتا بايد بتوانند هر لحظه ميز را به هم ريخته و تمام بازيکنان را بيندازند بيرون، اما از آنجايي که هيچ موقع خودشان بازيکن نبوده اند و هميشه کسي و يا کساني آنها را نمايندگي مي کرده، با پيچ و خم بازي و بهم ريختن ميز آشنا نيستند. و درد آور اينکه نمايندگانشان هم در برخي اوقات آنها را به بازي نمي گيرند – فکر ميکنند کارتهاي خوبي در دست دارند و احتياجي به کن فيکون کردن ميز نيست. جوامع بين المللي و رژيم هم به مردم چنين القا مي کنند که هر لحظه بازي در شُرف اتمام است، و برنده تا لحظه اي نه چندان دور مشخص مي شود، و البته به مردم مي قبولانند که برنده اصلي مردم اند. طبيعتا، طولاني شدن بازي به خستگي نمايندگان کم توان و داراي ژتونهاي کم ارزش منتهي مي شود، مردم از تماشاي بازي رويگردان مي شوند، و در نبود تمام نمايندگان و مردم، خيلي از کارتها زير ميز بازي مي شود. علي ناظر – 12 بهمن 1384

کارت شناخت - ديدگاه تحليلي
امر سرنگوني با به کارگيري ابزار هاي مختلف، گاها مجزا و منفک از هم و بيشتر در ارتباط تنگاتنگ با يکديگر، امکان پذير است. مردمي بودن، احترام به نظر مخالف گذاشتن، از انديشه اي پويا برخوردار بودن، و البته براي سرنگوني رژيمي مستبد و خونريز، مسلح بودن، از مشخصه هاي اصلي مبارزه است. امر مبارزه براي سرنگوني، در نبود هر کدام از اين کارت ها، منجر به کُند روي روند مبارزه شده و با موانع مختلف در سرپيچ هاي تُند مبارزه رو به رو خواهد شد. اما پايه اي ترين مشخصه براي مبارزه عليه رژيمي ايدئولوژيک و حاکم بر روح و روان و جسم و جان يک خلق، شناخت سيستماتيک از رژيم و ايدئولوژي رژيم است.تاريخ بارها، و مخصوصا در 3 دههء اخير بخوبي و روشني نشان داده است که سازمانها، نهاد ها، تحليلگران، روشنفکران و شخصيتهايي که در شناخت ماهيت دشمن دچار دگرديسي شده، و يا پارامترهاي معادلهء چند مجهولي مبارزه و سرنگوني را بطور واقعي و بر مبناي آنچه که هست، و نه آنچه که در ذهن متجسم مي شود، ارزيابي نکرده اند، نا خواسته و در کمال تأسف به بيراهه رفته اند.رژيم جمهوري اسلامي داراي مشخصه ها و چهره هاي متفاوت است، از جمله: سياسي کار است، سرکوبگر است، فاشيست است، موج سوار است، و مهمتر از همه منافق است – به آنچه که مي گويد باور ندارد – از ملي گرايي، از همبستگي ملي، از مهرورزي، از دفاع از حقوق مستضعفين و از مبارزات ضد امپرياليستي صحبت ميکند، اما هرگز به آنها باور نداشته است. رژيم با بازي کردن کارت هاي اپوزيسيون سرنگوني طلب براي خود وجاهت و زمان مي خرد.رژيم جمهوري اسلامي، پيچيده ترين شکل يک انديشهء ارتجاعي است. بايد به اين باور رسيد که يک مشت آخوند شپشوي روضه خوان بر مسند قدرت ننشسته اند. آنها کارت هاي خود را بخوبي بازي مي کنند، و در نبود شناخت درست و سيستماتيک از اين دايناسور زمان، چه بسا عمر اين رژيم از عمر امويه، عباسيه و صفويه هم بيشتر شود.اگر به شناخت درست از رژيم رسيديم، بايد شناخت از باورهاي خود را هم فورموله کنيم. باورهايي که با تنش ها، با باد و بوران و سرما و برودت، متزلزل و منجمد نمي شوند. باورهايي که ما را به جلو مي برند. باورهايي که با آنها زنده ايم، و بخاطر آن باورها مبارزه مي کنيم. شناخت از خود، و شناخت از دشمن، ما را بر جايگاهي که کسب کرده ايم استوار نگاه مي دارد.بسياري از بازيکنانِ در صحنه در دورهاي مختلف اين بازي سياسي به باور هاي خود شک مي کنند و دشمن امکان مي يابد که آنها را جارو کند. بسياري ديگر تنها تحليلي ذهني و شناختي صوري از رژيم دارند، اينها اولين قربانيان رژيم اند. براي عبور از رودخانه اي خروشان و پر تلاطم، اول بايد دست به احداث پُلي ارتباطي بين دو بستر رودخانه زد. براي احداث پُل، بايد از شکل و ساختار دو بستر رودخانه، پُل، سازندگان پُل، و عوامل و عناصر حاکم طبيعت بر محيط و رودخانه تحليلي مشخص داشت. براي امر سرنگوني بايد از رژيم، از سرنگوني طلب، از هدف براي سرنگوني يک نظام، و پارامتر هاي مختلف بين المللي حاکم بر روند سرنگوني شناخت داشت. در غير اينصورت، پُل پيش از اتمام بر سر سازندگان خراب مي شود، و يا پس از احداث متزلزل خواهد بود، و آن مي شود که پيشتر از اين بارها پيش آمده است.براي شناخت از رژيم بايد عملا درگير با رژيم بود. براي شناخت از خود، بايد به اصل انتقاد و انتقاد پذيري پايبند بود.علي ناظر – 11 بهمن 1384

کارت زمان - ديدگاه اپورتونيستي
اگر فرض را بر اين بگذاريم که رژيم حامي و محافظ منافع ملي است، تنظيم رابطه اي که با رژيم مي کنيم، نه از جايگاه ارزيابي دشمن، بلکه دولت مستحق بر حکومت خواهد بود، که نتايج اين ارزيابي بي شک به نفع رژيم خواهد بود.پيش از ارزيابي ترفند ها و کارکردهاي رژيم بايد به اين امر واقعي پي بُرد که رژيم اسلامي، فرقي ندارد خاتمي يا احمدي نژاد، خميني يا خامنه اي، يک هدف بيشتر ندارد، تغيير ماهيت و فرهنگ نه تنها مردم ايران بلکه تمام جهان. آنها مسلمانان قشري اي هستند که براي تشکيل دولت نيامده اند، بلکه براي تشکيل حکومت اسلامي آمده اند.جمهوري اسلامي هميشه با شعار از اين ستون تا آن ستون فرج است، به حيات خود ادامه داده است. يکروز با جنگ ايران – عراق، يکروز با قلع و قمع مبارزان و مجاهدين، يکروز با وعدهء استحاله و اصلاح طلبي، و امروز با کارت هسته اي، توانسته براي خود زمان بخرد.مخالفان رژيم، مشخصا مخالفان سرنگوني طلب رژيم، بايد با شناخت روشن از ماهيت اپورتونيستي دشمن، تحليل مشخص از شرايط مشخص داده و در تنيده تار دفاع از حقوق ملي يک کشور براي کسب فن آوري هسته اي، مبارزه مسالمت آميز، و يا برخورد متمدنانه محبوس نشوند. البته که حق مسلم هر ملتي است که از فن آوري هسته اي بهره بجويد، اما حق پايه اي تر ديگري هم دارد – انتخاب دولت ورژيم حاکم. رژيم مهرورز اسلامي اگر عِرق ملي مي فهميد که کارگران شرکت واحد را سرکوب نمي کرد.بايد به اين نتيجه بسيار روشن برسيم که رژيم سلاح اتمي را نه براي دفاع از کشور باستاني ايران، و يا مبارزات ضد امپرياليستي که منجر به آزادي خلقهاي جهان شود، بلکه براي دفاع از رژيم ارتجاعي اسلامي مي خواهد. با کارت هسته اي براي خودش زمان مي خرد. باور کنيم که مذاکرات (دوشنبه) ارتجاع و امپرياليسم بر سر دفاع يا تاراج منافع ملي ايرانيان نيست، بلکه اختلاف سليقه در نحوهء تاراج، و تقسيم آن است.اگر باور داريم که رژيم از هر سلاحي – آتشين يا فرهنگي - استفاده مي کند تا به حيات خود ادامه دهد، پس بايد رژيم را از هر لحاظ خلع سلاح کرد، در عين حال که بر مردمي بودن اين استراتژي تأکيد داريم.علي ناظر – 10 بهمن 1384

کارت شرف - ديدگاه رهائي بخش
دامن محبت را گر کني ز خون رنگينمي توان تو را گفتن پيشواي آزاديو پيشوايان آزادي در 19 بهمن به عهد خود وفادار ماندند، و پرچم سرخ شرف و پايداري، در تاريکترين و مأيوس کننده ترين برهه پس از کودتاي 28 مرداد، را به اهتزاز درآوردند.حماسهء سياهکل، که به ظاهر شکست خورده و سلحشورانش گرفتار شده و بخون غلطيده بودند اولين جرقهء اميد را، که هنوز روشنگر راه آزاديخواهان است، روشن کرد.پس از آن، ساواک پهلوي به دست و پا افتاد، همانگونه که در 19 بهمن 1360، واواک اسلامي تمام توان خود را به کار برد، تا شايد بتواند با حذف موسي خياباني و يارانش، مبارزه را به کجراه بکشاند.فرجام خونين 19 بهمن 1349 و سپس 19 بهمن 60، نتوانست عنصر فدايي و مجاهد را از پيگيري و استمرار مبارزه براي براندازي رژيم مستبد، باز دارد. آنها در اين راه سر به پاي آزادي ننهاده اند که با تيره شدن آسمان آزادي، سر در گريبان کنند.پس از سياهکل، نام فدايي در قلب ها جايگاهي رفيع يافت و محکي براي ارزش گذاري شد. چارهء درد و رنج امروز کارگران و زحمتکشان، کارتون خوابها، بچه هاي خياباني، دختران نو جوان تن فروش، ميليون ها معتاد، و ده ها هزار اعدامي و صدها هزار تن ِ شکنجه شده، را بايد در آرماني پيشرو و مترقي که پاسخگوي تمامي خواستهاي اقشار جامعه باشد، جستجو کرد.اعتصاب کارگران شرکت واحد، با وجود شرکت فعال و گستردهء رانندگان، با قلع و قمع رژيم رو به رو شد. شکي نيست که اگر کارگران و دانشجويان از سپري حفاظتي و مسلح برخوردار بودند، سرانجام خيزش دانشجويي در 18 تير، و اعتصاب 8 بهمن به گونه اي ديگر رقم مي خورد. اين پيام سلحشوران 19 بهمن است. اين پيام ماندني و تنها ره رهايي است.علي ناظر – 9 بهمن 1384

کارت ميهن پرستي - ديدگاه شووينيستي
رژيم جمهوري اسلامي از همان روز اول، رژيمي بحران زا و بحران زي بود. جنگ را موهبتي الهي ارزيابي مي کرد تا بتواند کمبودها را بپوشاند، و براي ادامهء حيات خود زمان بخرد.جنگ ايران-عراق، جنگ افغانستان و بعد جنگ عراق، و حال پس لرزه هاي اين دو جنگ، ثابت کرده که جنگ نه تنها رژيم را به زانو در نمي آورد، بلکه خوني تازه به رگهاي پوسيده اش هم مي دواند. بي دليل نيست که رژيم با گشاده روئي از راه حل نظامي غرب و اسرائيل براي خاتمه دادن به بحران هسته اي، استقبال کرده، و با استفاده از خصلت ميهن پرستي ايرانيان، بازي را به نفع خود ادامه مي دهد.عِرق ميهن پرستي و باور هاي اسلامي، شورشي در عراق گستراند که پس لرزه هاي آن منجر به روي کار آمدن شيعيان راديکال و حاشيه نشيني کُردها و سني ها شد. جنگ طلبي اسرائيل حماس را به مسند قدرت نشاند، و مي رود که ماهيت حق طلبانهء انتفاضه به جنگ مذهبي تبديل شده، و ادامهء حيات راستِ سنتي در منطقه را ضمانت کند. جنگ در ايران، عاقبت بهتري نخواهد داشت.شايد خامنه اي برود، همانطور که صدام رفت، اما آزادي نخواهد آمد همانطور که به عراق نيامد. عِرق ميهن پرستي، نه در يک جنگ خانمان سوز بين المللي، بلکه در مشارکت براي سرنگوني نظام حاکم خودنمايي مي کند. آزادي نه با گلولهء سرباز آمريکايي، که با همدلي و هم پيماني، در يک پلاتفورم مشترک سياسي ميسر است. اگر گلوله اي هم بايستي شليک شود، مبارز مسلح سرنگوني طلب بسيار است که ماشه بچکاند.بي شک فشار طاقت فرسائي که مردم در عرض 27 سال اخير تحمل کرده اند، دليل خوبي براي دعوت از هر کسي که بتواند رژيم را سرنگون کند، است. اما امر سرنگوني، با چنين پيش پرداختي، به تنهايي حل کنندهء مشکل نخواهد بود. شايد سدي را از سر راه بر دارد، ولي چه بسا که سدي بزرگتر بر سر راه بگذارد.اگر حملهء اعراب به ايران و سرنگوني ساسانيان، و يا حملهء مغول و کوتاه شدن دست اعراب از خاک وطن، راه گشا بودند، حملهء آمريکا و سرنگوني اينچنيني جمهوري اسلامي هم راه گشا خواهد بود. هر تغييري بدون مشارکت کامل و فعال مردم، عليه منافع ملي و به نفع جهانخواران است.علي ناظر – 8 بهمن 1384

کارت آزادي انديشه - ديدگاه دگرانديش
در اخبار آمده که غول جستجوگر «گوگل» براي پيشبرد اهداف دراز مدت در چين، تن به سانسور داده و پذيرفته که ساکنين چين نتوانند از طريق گوگل به برخي از مطالب دست يابند. دست آزيدن گوگل به سانسور بيانگر يک واقعيت است – غول ها هميشه سانسور مي کنند.اگر مصدق، پس از کودتاي نافرجام 25 مرداد، مخالفين خود را قلع و قمع مي کرد و فقط براي مدتي کوتاه همچون خميني جوّ سانسور و خفقان را حاکم بر کشور مي کرد، نظام پهلوي براي هميشه سرنگون شده، و ما امروز گرفتار خميني نبوديم. اما مصدق ديگر مصدق نبود. مصدق برخلاف خميني و بسياري از زورمداران که فکر مي کنند چون توانمندند، چون قدرت دارند، چون مي توانند پس براي اهدافي درازمدت اجازه دارند حق ديگران را ناديده بگيرند، تن به اين آلودگي نداد. به همين خاطر است که پس از گذشت 50 سال هنوز خورشيد ديگري مثل مصدق در آسمان غمزدهء شرق طلوع نکرده است. شايد چون هر ماهيتي اکتسابي است، به جز «مصدقي» بودن.تحمل گرايي، در تقابل با استفادهء ابزاري از دگر انديشان، شکل دهندهء سيرت جامعهء دموکراتيک آينده و يکي از پايه اي ترين دلايل تحمل سختي هاي مبارزه و رنج و شکنجه بوده و هست؛ بخصوص در کشور بلا زده اي مثل ايران که دو رژيم پهلوي و اسلامي ضديتي وصف ناپذير با دگرانديش داشته و تحمل دگرانديشان در بطن فرهنگ سياسي نهادينه نشده است. مردم آشکارا به اين کمبود فرهنگي واقفند. گام اول براي در هم شکستن جوّ سانسور و اختناق رژيم، تأکيد بر تحمل گرايي است.
علي ناظر – 7 بهمن 1384

کارت سانسور و اختناق - ديدگاه فاشيستي
از همان لحظات اول حکمراني خميني، و پنهان شدن فعالين سياسي و مدافعان حقوق بشر، از اولين حمله به ميزهاي کتاب و ضرب و جرح در اطراف دانشگاه، و عاقبت از بسته شدن اولين روزنامه – آيندگان، و حمله به دفاتر سازمانهاي مترقي و پيشرو، يک واقعيت تلخ چهرهء کريه خود را آشکار کرد – خميني و نظام اسلامي نه تحمل دگر انديشان را خواهد داشت و نه به آزادي انديشه و بيان احترامي خواهد گذاشت. در ديدگاه مستبدين مذهبي، دگرانديش و روشنفکر سدي بود بر سر راه ارتجاع که مي رفت آخرين سنگر هاي مردمي را تسخير کند. خميني با تکيه به باور هاي ناپختهء امت در صحنهء متوهم، آگاهانه بر طبل سانسور مي کوبيد. سانسور و اختناق زماني تشديد شد که جنگ ايران-عراق شعله ور شد، و رژيم اسلامي با استفاده از اين موهبت الهي، مُهر سکوت بر لبان بسياري زد. روشنفکران دست به خود سانسوري زدند و صادقانه به اين باور رسيدند که در زمان جنگ و مقاومت بايد خود سانسوري کرد. برخي ديگر که به اصالت ايدئولوژي خميني باور داشتند، هيزم بيار معرکه شده، و آتش تنور اختناق و سانسور را هر چه بيشتر شعله ور کردند. حال که تاريخ مصرف آنها به پايان رسيده به فرهنگ مستبد رژيم انتقاد مي کنند، اما نمي خوانيم که به خود و گذشتهء خود انتقاد کنند، و از آنها که در سالهاي 59-61 هيزم تنورشان کردند پوزش بخواهند. امروز با گسترش توانمندي انفورماتيک و ميديا، سانسور در ابعادي وسيعتر و پيچيده تر وارد صحنه شده است. وبلاگ ها و سايت هاي اينترنتي، حتي بي بي سي فارسي هم فيلتر مي شوند. بازتاب براي بازسازي اهداف پنهانش به مدت کوتاهي تعطيل مي شود، سي ان ان در تکاپويي بي ثمر بلوک مي شود، و تلويزيون صبا – وابسته به آخوند کروبي و تحت مديريت ژورناليست هاي خودي، آنتني نمي شود. نظام تک پايهء اسلامي از دگر انديش مي هراسد، از آگاهي دوري مي گزيند. خادمان ارتجاع بخوبي پي برده اند که «ميديا» همچون تير ِگز ِ زهرآگين که اسفنديار رويين تن را بخاک انداخت، ديدگاه فاشيستي نظام را نشانه گرفته و سانسور تنها راه مقابله با تأثيرگذاري رسانه ها، و جلوگيري از گسترش خيزش هاي خود بخودي است.
علي ناظر – 6 بهمن 1384

کارت همبستگي ملي - ديدگاه مترقي
ماهيت خشن و سرکوبگر رژيم اسلامي نشأت گرفته از قرائت ايدئولوژيکي بنيانگذاران نظام اسلامي است. اگر به سخنراني ها و خط مشي هاي رژيم در سال گذشته توجه کنيم، مي بينيم که «همبستگي ملي و مشاركت حداكثري» يکي از ترم هايي است که خامنه اي بر آن تأکيد مي کرد. همبستگي ملي از جايگاه آنها يک پارچه و تک پايه شدن نظام است، که تا حدودي در آن راستا جامهء عمل پوشيده است. رهبريت ارتجاع خواست همبستگي ملي ايجاد شود، پس رژيم يک پايه شد. اکنون، رژيم در جامه اي نظامي، مناصب کليدي را براي سرکوب نهايي اشغال کرده است.از سوي ديگر، اپوزيسيون سرنگوني طلب در مرور زمان، هر چه بيشتر از همبستگي ملي دور مي شود. رهبران اپوزيسيون عملا نمي توانند/خواهند پديد آورندهء جوّ همبستگي ملي شوند. هر نهادي ساز خودش را مي زند. پاسيويزم، در نبود پلاتفورم و رهنمود مشترک، آنقدر افزايش يافته که فعالان پيشين سياسي و پناهندگان سياسي را مي توان در کنار صحنه در حد نظاره گر، و يا در صفوف رزرو بليط براي سفر عيد به ايران يافت. فعالان حاضر در صحنه همچون گوهري گرانبها نادر و کمياب شده اند. از هم گسستگي اپوزيسيون ابزاري است در دست رژيم براي سرکوب بيشتر و ايجاد رعب و خفقان در داخل.کارت همبستگي ملي که مي تواند چون نور اميد فضاي يأس را روشنايي بخشيده، در نقش سپري شدت سرکوب عمومي در داخل را تقليل داده، و پروسهء سرنگوني را انسجام دهد، به تابوئي تبديل شده که گاو نر و مرد کهن ِ اپوزيسيون تمايل به بازي با آن را نشان نمي دهد. گويي خميني واژه ها را بي معني کرده، اپوزيسيون را از «همه با هم» ترسانده، و کلمهء «اتحاد» را دزديده و با خودش در گور به خاک سپرده است.خيزش هاي مردمي، پروژه هاي ديپلماتيک، و ضديت سازش ناپذير مردم با رژيم، در نبود همبستگي ملي، نه تنها کاربُردي نخواهند داشت، بلکه به ضد خود تبديل شده و باعث دلسردي مردم خواهند شد. علي ناظر – 5 بهمن 1384

کارت احمدي نژاد - ديدگاه سرکوبگر
رژيم جمهوري اسلامي همچون رژيم پهلوي و هر نظام مستبد ديگري پاسخ به خواست هاي مردم را در سرکوب مي بيند. نظام ولايت فقيه از همان لحظات اول که نطفه اش شکل گرفت به سرکوب آزاديخواهان و دگرانديشان پرداخت و اين عطش به خون سيرابي ندارد، و هرگز هم سيراب نخواهد داشت. انتخاب احمدي نژاد براي رياست قوه مجريه نظام که در راستاي يک سويه و يک پايه کردن نظام است، تثبيت کنندهء ماهيت سرکوبگر جمهوري اسلامي هم است. به کار گيري کارت احمدي نژاد در عين حال بر دو نکته تأکيد مي کند - رژيم از گسترش خيزش هاي خود به خودي مردم به وحشت افتاده و مي بايست چاره انديشي کند؛ و ديگر اينکه، رژيم از ريزش در ميان عناصر کليدي رنج مي برد و تنها چاره را در حفظ بقاي نهاد ها و ترعيب، تحميق و تطميع عناصر باقي مانده ديده است. بي شک، با تشديد اختلافات بين المللي (دعواي گرگ و کفتار) و راديکال تر شدن شکل و ماهيت مبارزات مردمي، شکل و ماهيت سرکوب هم تغيير پيدا مي کند. اگر رژيم در چند سال اخير در ابعادي گسترده قتل عام نکرده، و اگر بد حجابي و آنتن هاي ماهواره اي و بازگشت سي ان ان را تحمل مي کند، نه بخاطر تغيير در ماهيتش بلکه تنها براي گريز از رويارويي نهايي بين خود و مردم است. رژيم مي داند که سرنگوني اش بدون حمام خون که در آن غرق خواهد شد امکان پذير نيست، در عين حال مي خواهد با استفاده از کارت هاي در دست، وقوع آخرين مصاف را به تعويق بيندازد.
علي ناظر – 2 بهمن 1384

کارت آلترناتيو - ديدگاه مردمي
پس از 27 سال حکومت استبداد مذهبي بايد بپذيريم که مردم به ماهيت رژيم اسلامي پي برده، و سرنگوني نظام اسلامي با هر چهره اي – خندان ِ خاتمي يا کريه ِ احمدي نژاد، خواست بلا منازع آنهاست. مبارزات مردمي از جنبش مشروطه و مصدق تاکنون – مسالمت آميز يا قهرآميز – هميشه بر استقلال عمل و انتخاب ماهيت و شکل تغيير و دگرگوني سياسي تأکيد داشته است. در نوشتار کارت هسته اي، به نقطه مشترک جهانخواران و ارتجاع اشاره شد، و نتيجه گرفتم که تغيير سريع در دستور کار «غير خودي ها» نيست، چرا که هر روز به يک شعبده بازي متوصل مي شوند. آنها به خوبي آگاهند که تغيير دموکراتيک با شرکت گستردهء مردم، و نيروهاي مترقي و مردمي با هر نگرشي، يک نقطهء عطف تاريخي را رقم خواهد زد. شايد خامنه اي، با تکيه به کارت هسته اي، به اين نتيجه رسيده باشد که دنيا (مماشاتگر) نمي خواهد بر "ارادهء رژيم" تأثير بگذارد، اما تاريخ بارها ثابت کرده که مردم مي خواهند و مي توانند. هراس خامنه اي در رأس ارتجاع مذهبي نه از آمريکا وشرکاء – شريک دزد و رفيق قافله، و نه از جنگي خانمان سوزتر از جنگ عراق است؛ هراس رژيم و شرکاء بين المللي اش از هر چه بيشتر مردمي شدن سرنگوني طلبان، و انسجام خيزش هاي خودبخودي مردم است.
علي ناظر – 1 بهمن 1384

کارت اتمي - ديدگاه سياسي
دولت بوش با تاکتيک «فشار قطره اي»(very carefully calibrated, incremental approach) مي خواهد رژيم ايران را به سر عقل آورده تا به پروژه اتمي اش خاتمه دهد. براي پيشبرد اين تاکتيک، اول بايد آژانس را راضي به صدور قطعنامه کند؛ بعد شوراي امنيت سازمان ملل طي قطعنامه اي به رژيم ايران فراخوان دهد که تن به خواست جامعهء ين المللي بدهد. در مرحله بعدي شوراي امنيت، رژيم را قانونا ملتزم به اين خواست مي کند، و اگر باز هم رژيم اسلامي وقعي به اين قطعنامه ها و تهديد ها نکرد، تحريم اقتصادي، در مراحل مختلف و بصورت گزينه اي اعمال خواهد شد. همانطور که مي بينيم، درد آمريکا و شوراي امنيت نه نقض حقوق بشر در ايران است و نه فقر و تنگدستي و آسيبهاي اجتماعي که باعث و باني آن رژيم اسلامي است. بر فرض که رژيم اسلامي، پس از يکي دو سال مذاکره و مناظره بين المللي، وارد فاز پيچيده تر و نهايي بشود، و آمريکا و شرکاء را در قبال تصميمي حادتر و شديدتر – حمله نظامي، قرار دهد. باز هم فرض بر اينکه رژيم پس از جدي شدن فشار بين المللي و در خطر ديدن بقاي خود، دستاورد هاي اتمي خود را تسليم جامعه بين المللي کرد. اگر فرض هاي بالا درست باشند، سوال اين است که آيا «فشار قطره اي» آمريکا براي رژيم وقت بيشتري نخواهد خريد؟ و اگر پاسخ مثبت است، سوال مهمتر اين است که آيا راهکار سريعتري امکان پذير نيست؟ پاسخ من بعنوان مخالف جدي «ايران هسته اي» در چند کلام خلاصه مي شود. بقاي رژيم، در کوتاه مدت، ضامن منافع آمريکا و ديگر جهانخواران است. کارت هسته اي شدن رژيم مترادف با کلاه شعبده بازي است که نمي دانيم چه چيز از آن بيرون خواهد آمد.
علي ناظر – 30 دي 1384