۱۳۸۷ آذر ۱۴, پنجشنبه

مقايسه دو موضع - نوشته شده مهر 1384

در اواخر سال 2003، مطلبي نوشتم بعنوان «تعيين تکليف تاريخي مجاهدين» (12 دسامبر 2003) که با واکنشهاي خصمانه برخي از هواداران اين سازمان روبرو شد. يکي دو نفر لطف کردند و سوال/اعتراض خود را معقول و متين، براي نشر در ديدگاه ارسال کردند که درج شد، عده اي ديگر با تعداد زيادي ايميل پرخاشگرانه اعتراض خود را ارسال کردند. در آن زمان چاره اي نبود به جز سکوت و قبول فشار، هرچند که مي دانستم گفته هايم صحيح است و در راستاي زدودن برچسب ناچسب «تروريست» از مجاهدين است. در زير دو نوشته که در پاسخ به اين اعتراضات بود، همراه با مقاله اول، را مي آورم، و پيش از همه، خبري را که در سايت مجاهدين زير عنوان «مقاومت ايران, ولي فقيه ارتجاع و ديگر سران نظام جهل وجنايت را به يك دادگاه بين المللي فراميخواندتا روشن شوداين خامنه اي و ديكتاتوري ارتجاعي ولايت فقيه است كه محكوم ميشود يا مسعود رجوي و مقاومت ايران» که به تاريخ 29 مهر 1384، در آن سايت درج شده است را اضافه مي کنم. اميدوارم که آن عده از هواداران پرخاشگر اين دو موضع (من در دو سال پيش) و (مجاهدين به تاريخ امروز) را مقايسه کنند، تا شايد درسي براي آنها باشد و نسنجيده و ناپخته قضاوت نکنند. هميشه بخاطر داشته باشيم که تاريخ بهترين قاضي است. علي ناظر - 29 مهر 1384 - ديدگاه

** متن خبر مندرج در سايت مجاهدين به تاريخ 29 مهر 1384 - 21 اکتبر 2005
مقاومت ايران, ولي فقيه ارتجاع و ديگر سران نظام جهل وجنايت را به يك دادگاه بين المللي فراميخواندتا روشن شوداين خامنه اي و ديكتاتوري ارتجاعي ولايت فقيه است كه محكوم ميشود يا مسعود رجوي و مقاومت ايران بسيج مطبوعات و راديوتلويزيون و مزدوران آخوندها و تشبثات براي بهره برداري از دادگاه رئيس جمهور پيشين عراق عليه مقاومت ايران , كه ديكتاتوري مذهبي و تروريستي حاكم براي آن كيسه ها دوخته بود ,ادامه دارد. شب گذشته ايادي رژيم در راديو فردا,در يك خبرسازي آكنده ازدروغ ادعا كردند : پس از آغاز محاكمه صدام حسين, در كردستان عراق درخواست محاكمه مسعود رجوي مسئول سازمان مجاهدين خلق ايران به اتهام شركت در جرائم رژيم صدام حسين عليه كردهاي عراقي مطرح شده است. -ايادي رژيم در راديو فردا, همچنين به نقل از عوامل آخوندها در اربيل روايت كردند كه :« در ماه مارس سال 1991 شهر استراتژيك و نفت خيز كركوك نيز به دست شورشيان كرد افتاد... اما نيروهاي مجاهدين خلق ايران با پوشش كردي و پوسترهايي از مسعود بارزاني و جلال طالباني وارد كركوك شدند و در عملياتي مشترك با ارتش صدام, شبه نظاميان و پيشمرگان كرد كركوك را غافلگير كردند و موجبات كنترل دوباره شهر كركوك توسط حكومت بعثيها را فراهم آوردند كه در جريان آن به گفته نيروهاي كرد عراق, صدها تن از ساكنين كرد كركوك توسط اعضاي سازمان مجاهدين خلق ايران كشته شدند.» -راديو فردا در ادامه اين ياوه هاي ساخته و پرداخته رژيم آخوندي , به نقل از يكي از جاش هاي حكومت آخوندي كه او را محمد توفيق رحيم, مسئول روابط عمومي يكي از گروههاي كرد عراقي معرفي كرد, ادعا نمود: اتحاديه ميهني كردستان, به ويژه در رابطه با باز پس گيري كركوك و خانقين در سال 1991 از نيروهاي كرد مدارك و اسناد مستند و غير قابل انكاري را در دست دارند. -مزدورمزبور به راديوفردا گفت : همه در كردستان عراق مي دانند كه مجاهدينِ مسعود رجوي در سركوب نه تنها كردها, بلكه همه مخالفين حكومت صدام, همكاري فعال داشتند. 2-آقاي مهدي ابريشمچي مسئول كميسيون صلح شوراي ملي مقاومت ايران , لجن پراكني عوامل رژيم در راديو فرداو تكرار ياوه هاي سپاه پاسداران و نيروي تروريستي قدس از قبيل دخالت مجاهدين دركركوك و كشتار« صدها تن از ساكنين كرد كركوك توسط اعضاي سازمان مجاهدين خلق ايران»را محكوم كرد و شايان پيگرد قضايي دانست . وي تإكيد كرد, برخلاف مزدوران و همدستان رژيم آخوندي ,كه در 150 عمل تروريستي در داخل خاك عراق عليه مجاهدين درگير بوده اند, مجاهدين هيچگاه ,عليه مخالفان هيچ كشوري ,از جمله عراق هيچ همكاري با هيچ دولتي نكرده اند , چه رسد به همكاري فعال , مسئول كميسيون صلح شورا افزود : ادعاي ايادي رژيم در اين راديوي فارسي زبان مبني براينكه در كردستان عراق درخواست محاكمه رهبر مقاومت ايران مطرح شده است ,تا آنجا كه مربوط به مقرهاي اطلاعات آخوندي ونيروي تروريستي قدس سپاه پاسداران است ,خواب پنبه دانه اي ديرين ولي فقيه ارتجاع بوده وميباشد اماربطي به مردم كردستان عراق كه اسم و امضاي صدها هزار تن از آنان, درپاي بيانيه 2ميليون و 800 هزارتن از مردم عراق در حمايت از مجاهدين بچشم ميخورد ,ندارد. مردمي كه همراه با 6400 حقوقدان و وكيل عراق و شمارقابل توجه از قضات اين كشور بر بطلان برچسبها و اطلاعات رذيلانه رژيم آخوندي گواهي داده اند . -آقاي ابريشمچي خاطرنشان كرد:سوكميسيون ممانعت از تبعيض و مراقبت از اقليتها وابسته به كميسيون حقوق بشر ملل متحد در تحقيقات مستقل خود در باره دروغپردازيهاي رژيم آخوندي در سندي كه به تاريخ 22 اوت 1995 منتشر كرد , تصريح كرده است كه: دعاوي مربوط به شركت مجاهدين و ارتش آزاديبخش ملي ايران در حملات عليه مردم كرد نادرست هستند و واقعيت اين است كه پس از شكست نيروهاي عراقي در جنگ خليج فارس اين رژيم ايران بود كه در صدد استفاده ازكارتهاي عراقي عليه مجاهدين و ارتش آزاديبخش ملي برآمد . از اين رو اتهامات مبني بر اينكه ارتش آزاديبخش ملي ايران با نيروهاي مسلح عراقي از جمله در كركوك و قره هنجير وآلتون كوپري و ساير نقاط همكاري داشته است غلط و ناراحت كننده است . - علاوه بر اين, در سال 1999 حزب دمكرات كردستان عراق در نامه اي به دادگاه هلند در قبال همين گونه اتهامات كه توسط ايادي رژيم ايران مطرح شده بود , نوشت : مجاهدين خلق ايران درگير هيچ خصومتي با مردم كردستان عراق نبوده اندو اعضاي آن بكار خود مشغولند و دخالتي در امور داخلي عراق ندارند . -آقاي مهدي ابريشمچي ,اين خبر راديو فردا را هم كه گوئيا مجاهدين در سال 91 درلباس كردي باپوسترهايي از رهبران جريانهاي كرد عراقي وارد كركوك شده اند, ساخته وپرداخته ايادي رژيم خواند. زيرا كه مجاهدين در آن تاريخ مطلقاً هيچ حضوري درشهر كركوك نداشته اند و آنرا با اطلاعيه هاي متعدد اعلام و به ملل متحد نيز اطلاع داده بودند . بعكس, بر طبق انبوه مداركي كه در همان زمان سازمان مجاهدين خلق ايران منتشر نموده و در اختيار رسانه هاي بين المللي وشوراي امنيت ملل متحد نيز گذاشت, اين رژيم آخوندي بود كه با 7 تيپ و لشگر ,براي انهدام مجاهدين و بلعيدن عراق با استفاده از پوشش كردي وارد خاك عراق گرديد و به مجاهدين يورش آورد . مجاهدين و ارتش آزاديبخش ملي ايران نيز با كمال افتخار يورش ديكتاتوري مذهبي تروريستي را در سلسله عمليات تدافعي مرواريد در هم شكستند .گزارش روز به روز اين عمليات نيز با همه اسناد و مدارك مربوط به آن ازجمله نامه هاي سركردگان قرارگاههاي موسوم به حمزه و رمضان ,در همان زمان منتشر شده و در نشريه فوق العاده مجاهد در پاييز 1370 هم سرجمع گرديده است . بگذريم كه مردم عراق اكنون آنچه را كه رژيم آخوندي در آن زمان قصد داشت بعد از از بين بردن مجاهدين با فرو بلعيدن عراق به سر آنها بياورد , هر روز از ناصريه و بصره گرفته تا بغداد و ساير نقاط به چشم مي بينند . . آقاي ابريشمچي نتيجه گيري كرد : همه ميدانند كه مقاومت ايران و مجاهدين نخستين افشاگر دو مقوله بسيارمهم وحياتي بوده اند :يكي مسئله اتمي وديگري موضوع دخالتها و جنايتهاي رژيم در عراق.دوسال سخن گفتن از اين موضوع بسياردشوار بود , اما امروز تمام دنيا و اكثريت قاطع مردم عراق بر حقيقت آنچه مقاومت ايران بر آن انگشت گذاشت گواهي ميدهند . 2 ميليون و 800 هزار عراقي هم گواهي داده اند كه مجاهدين از دو دهه پيش آنتي تز و هماورد و سدّ كننده بنيادگرايي و صدورتروريسم از سوي رژيم ايران هستند . در چنين شرايطي حكومت نامشروع آخوندي پس از عبور ازسرفصل يكپايگي , ميترسد كه مبادا اين مجاهدين و مقاومت ايران باخروج از ليست تروريستي برسرش نازل شود. درست بهمين دليل يكروز با ديدبان و اگر نشدبا اتهامهاي تروريستي در فرانسه و اگرنشد با اتهامهاي مالي , واگر نشد با خفت وخواري به سراغ كشتار موهومي كه مجاهدين در شهرك صدر يا درفلوجه يا نجف و كربلا مشتركاً با آمريكايي ها, مرتكب شده اند ميرود و سرانجام وقتي به نتيجه نمي رسد دوباره روز ازنوو حركت ازنو , به تكرار اراجيف كهنه شده و 15 سال پيش خود, از طريق ايادي اش, در اين ياآن راديوي فارسي زبان, مي پردازد . ضمن اينكه معلوم نيست رژيمي كه در كردستان ايران هر روز كشتاركرده و ميكند , چگونه براي مردم كردستان عراق اشك تمساح ميريزدو لابد بخاطرروحيه و رفاه آنها , ميخواهدمجاهدين و رهبر مقاومت ايران را هم به محاكمه بكشد ! نكند كه اين نعل وارونه براي فرار از محاكمه محتوم سران ديكتاتوري مذهبي و تروريستي است ؟! درهرحال ما از ولي فقيه ارتجاع و ديگر سران حكومت آخوندي براي حضور بهم رساندن در يك دادگاه بين المللي و پاسخگويي به جناياتشان دعوت ميكنيم . هرطرف سومي را هم كه در كردستان عراق يا در فرانسه و يا هرجاي ديگر, از مجاهدين و مقاومت ايران و رهبر اين مقاومت شاكي است, ميتوانند با مدارك مورد نظر, از جمله مدركي كه در مورد استعمال گازهاي شيميايي در حلبچه توسط مجاهدين ميخواستند به وكيل فرانسوي امانوئل لودو بدهند و همچنين مدرك كشتارهاي مجاهدين در كركوك يا بصره راهم با خودشان بياورند . حال اگرسران نظام جهل وجنايت ,جرأت دارند, چه خوب است كه موافقت خود را براي حضوردراين دادگاه بين المللي اعلام دارند تا با همان سابقه دادگاه مسعود رجوي در زمان شاه ,ببينيم , اين خامنه اي و ديكتاتوري ارتجاعي ولايت فقيه است كه به محاكمه كشيده خواهد شد يا مسعود رجوي و مقاومت ايران ؟

**متن يادداشت علي ناظر - 12 دسامبر 2003 تعيين تکليف تاريخي مجاهدين
از زماني که مجاهدين به عراق اسباب کشي کردند عده اي هشدار دادند که يک روزي آنها وجه المصالحه خواهند شد، که البته با تمسخر مجاهدين رو به رو مي شدند. آيا موقعيت کنوني آنها نمايي از وجه المصالحه شدن است يا نه را مي سپاريم به دست رخداد هاي پيش رو در آينده و داده هاي فراموش شده ي گذشته. اما يک مبحث از همان زمان وجود داشته است که اين روز ها مورد توجه همگي قرار گرفته است – استرداد سران مجاهدين به ايران. اين يادداشت کوتاه مختصرا به اين مقوله مي پردازد: 1- اول بپرسيم که چه بخشي از جامعه بين الملل خواهان اين استرداد است و چرا؟ براي پاسخ به اين سوال اول بايستي به اين مقوله برخورد کنيم که الف) آيا اين خواسته بر پايه دفاع از دموکراسي و برخورد با تروريسم است و يا براي تضمين منافع سلطه جويانه؟ و ب) منفعت استرداد مجاهدين به جيب خلق مي ريزد يا ضد خلق؟ نا گفته روشن است که هدف جوامع بين الملل (بخوانيم استعمارگران کهنه و نو) زير منگنه گذاشتن مجاهدين براي تن دادن به برخي مناسبات است، و در کنار آن تطميع رژيم به قبول قراردادهايي که منافع ملي مردم ايران را ناديده مي گيرد. 2- ولي آيا استرداد مسعود رجوي در راس سران مجاهدين به ايران درراستاي تضمين منافع دراز مدت مردم ستمديده ايران است يا نه سوالي قابل تامل است. براي پاسخ شايد لازم باشد که مختصرا به چند اصل پايه اي بپردازيم: الف) استرداد يعني محاکمه. طبيعتا دادگاه هاي رژيم صلاحيت لازم را ندارند. پس مي توان نتيجه گرفت که بايستي مسعود رجوي و يارانش، پيش از استرداد، در دادگاهي بين المللي محاکمه شوند. براي عملي شدن چنين امري موارد اتهام بايد مشخص باشد. و مهمتر از آن شاکي هم بايد مشخص باشد- روشن است که رژيم جمهوري اسلامي شاکي خواهد بود و مجاهدين متهم! (صحنه ي مبارزه ي مسالمت آميز جالبي خواهد بود!) ب) مخصوصا که در جوامع دموکراسي ورود به پروسه دادخواهي به نفع دموکرات تمام مي شود. اما رژيم حاضر است که هزينه اين پروژه را بپردازد؟ و آيا رژيم دادگاه هاي بين الملل را بيطرف و منصف مي شناسد؟ به نظر من جواب به هردو منفي خواهد بود. پ) به همين خاطر، جواب صورت مساله فوق اين است که براي رژيم استرداد مجاهدين منفعت ندارد. رژيم و جوامع استعماري نمي خواهند از مجاهد، در اين مقطع از زمان، شهيد و اسپارتاکوس نوين بسازند. بهترين راهکار براي رژيم سوزاندن مجاهدين است و نه بازسازي آنها. ت) به همين منظور، اميد رژيم، قفل کردن مجاهدين است و چه مکاني بهتر از خاورميانه (حتي در قرارگاه اشرف در عراق). اگر رژيم بتواند در اين بده و بستان ها کاري بکند که مجاهدين قفل شوند، تا حدي مي تواند در صحنه داخل تا مدتي نفس راحت کشيده و به کار هاي ديگر بپردازد. با توجه به مفروضات بالا، به نظر نگارنده بهترين پيشکش به مجاهدين محاکمه آنها در يک دادگاه ذيصلاح بين المللي است. بالاخره يک بار هم شده و براي درج در تاريخ بايستي براي همه مشخص شود که آيا مجاهدين تروريست و ضد خلق هستند، و يا مبارز خلق. البته مطمئن هستم که رژيم تن به اين چالش نخواهد داد. پيروز باشيد علي ناظر – 12 دسامبر 2003 ديدگاه

**متن يادداشت علي ناظر - 17 دسامبر 2003 مجاهدين در جايگاه اتهام
انتقاد شده که چرا در يادداشت اخيرم (تعيين تکليف تاريخي مجاهدين) گفته ام که دادگاهي شدن مجاهدين پيشکشي است به آنها؛ و نقد کرده اند که اين رژيم است که مي بايستي به دادگاه کشيده شود و نه فرزندان خلق. در يک کلام من هم موافقم. اين رژيم و ايادي آنها هستند که بالاخره روزي در يک دادگاه علني پاسخگوي بيست و اندي سال جنايت و خونريزي خواهند بود. ولي فکر نکنم اين پاسخ قانع کننده اي براي منتقدين باشد. آنها مي خواهند بدانند که چرا من دادگاهي شدن مجاهدين و بخصوص مسعود رجوي و ديگر سران آنها را پيش کشيده ام. اول از همه به اين مي پردازم که آن يادداشت مختصر و کوتاه بود؛ و اميد من اين بود که از من به يک اشاره.......ولي نشد، برخي متوجه نشده اند و من مجبورم که وقت شما را گرفته و چند خطي اضافه بنويسم. بياييم با هم داده ها را مرور کنيم. 1- آمريکا (امپرياليسم) وقتي منافعش به خطر بيفتد نه حقوق بشر مي فهمد، نه انسانيت، و نه قوانين وضع شده و مورد قبول جهان سياست و متمدن. گرگي است درنده خوي که هر کس و هر چيزي را که بر سر راهش باشد مي درد و خجالت هم نمي کشد. از کره و ويتنام و گواتمالا و فلسطين بگيريد تا برسيد به عراق. اگر کسي با اين چند جمله مخالف است بهتر است که بقيه يادداشت را نخواند. 2- رژيم جمهوري اسلامي، نظامي ارتجاعي را که بر مبناي افکاري قرون وسطايي پايه ريزي شده است نمايندگي مي کند. زماني از حمايت مردمي برخوردار بود تا لحظه اي که ذهنيت هاي عامه مردم (امت در صحنه) فروريخت و اکنون روزانه در کشور ايزوله تر مي شود. در عين حال، توانمندي نظامي، سياسي، اقتصادي و رسانه اي، مانند هر رژيم حاکم ديگري دارد. از کليه اين توانمندي ها در حد امکان استفاده مي کند تا به حيات خودش براي لحظه اي بيشتر ادامه دهد. بخاطر ماهيت مادون انساني اش از کشتار و قتل عام هم باکي ندارد. از همان بدو تولد کُشت و هنوز هم بي مهابا مي کُشد. 3- دنياي غرب (جهان استثمارگر) در راستاي منافع ملي خود، حاضر است از هر رژيمي بدون در نظر گرفتن سابقه ي ضد بشري اش، دفاع کند. و تا زماني که رژيم در آستانه فروپاشي حتمي قرار نگيرد، استثمارگر از موضع زالو صفت خود عقب نمي نشيند. 4- خلقهاي مختلف در کشور هاي مختلف، بر خلاف دول شان، از ماهيتي بسيار انساني و ضد ديکتاتوري برخوردارند- به نمونه هاي مختلف از زمان جنگ کره تا به همين جنگ عراق توجه شود. اين مردم و افکار عمومي بود که دول استثمارگر را به زانو درآورد و مجبور به عقب نشيني کرد. اگر به موارد مختلف جلب حمايت در کشور هاي غربي توجه شود مي بينيم که بخش عظيمي از حمايت ها به همين مردم عادي و «غير سياسي» اختصاص دارد، و اين حمايت ها هستند که وکلاي مجلس، نمايندگان در کنگره و سنا را واداشته است که موضعي موافق خواستهاي مردم ايران و ضد رژيم بگيرند. 5- دستگاه حقوقي در کشورهاي غربي، به علت استقلال عمل و جدابودن اش از قوه مقننه و سياست بازان توانسه است (و مي تواند) در بزنگاه هاي مختلف در نقش اهرمي افشاکننده و يا بازدارنده ي اهداف سياست بازان وارد ميدان شود. بطور مثال به دادگاه ميکونوس توجه شود. فراتر آن که در غرب قوانيني وضع شده که مي تواند براي استثمارگران دست و پا گير باشد، بطور مثال کنوانسيون ژنو که مجاهدين به عنوان اولين گام در رد تهديد شوراي حکومتي عراق بکار گرفتند. به نظر من، يک دموکرات از يک دادگاه، در يک جامعه مبتني بر قوانين حقوقي و دموکراتيک، برنده بيرون مي آيد. 6- اپوزيسيون در حال حاضر در گيجي نا متعيني به سر مي برد. نه استراتژي مشخصي در قبال اتفاقات يکي دو سال اخير ارائه داده است و نه توانسته است در يک اتحاد (حتي نيم بند) خود را منسجم کرده و در ظاهر هم شده باعث وحشت دشمن داخلي و خارجي بشود. منظورم نيست که آنها بي عمل بوده اند. خير، آنها عمل کرده اند. تظاهرات کرده اند، بيانيه صادر کرده اند، نشريه چاپ کرده اند، و در راديو و پالتاک سخنراني کرده اند، اما دشمن را نترسانده اند. نيروي جذب شده شان را در حد تئوريک آموزش داده اند و نيروهاي داخل خود را در حصار بقا نگاهداشته اند. آن کرده اند که حزب توده در 50 سال مي کرده است، به جز خيانت. 7- مجاهدين حرف و عمل شان يکي بوده است. البته منظورم اين نيست که همه ي حرف هايشان درست بوده و کليه ي عمل هايشان مثمر ثمر. خير! ولي اگر گفته اند که بايد ارتش درست کرد و رژيم را اين گونه سرنگون کرد، پشت اين تئوري رفته و به آن جامه ي عمل پوشانده اند. اگر گفته اند که بايستي پايگاه مردمي داشت، آن را به مورد اجرا گذاشته و نيروهاي خود را هم در شيشه ي ترشي براي روز مبادا نگاه نداشته اند. اگر گفته اند که بايستي براي رهايي خلق خون فدا کرد، از ايثار خودداري نکرده اند. آيا من و شما با اين شيوه ها موافق و يا مخالفيم حرف ديگري است، اما بايستي اذعان کنيم که مجاهدين به آنچه گفته اند عمل کرده اند. اينها مفروضات صحبت من است. حال ببينيم موقعيت مجاهدين در عراق که لحظه به لحظه به شکل واقعي تري خود را نمايان مي کند چيست؟ به چند پيش نکته توجه کنيم: 1- آمريکا به عراق گفت که حمله مي کند، و کرد. 2- صدام دست نشانده ي آمريکا بود، و تا چندي پيشتر از اين وقايع آب بدون اجازه رامسفلد نمي خورد. 3- مجاهدين يک ارتش زرهي با ادوات سنگين در چند متري خاک وطن مستقر داشته اند. و در داخل هم از تيم هاي عملياتي بهره مندند. 4- مجاهدين پس از تجربه به تعويق افتادن نقشه هاي نظامي شان بخاطر جريان کويت تجربه کسب کرده و مي دانستند که جنگي ديگر مي تواند کار ارتش شان را متوقف کند. 5- مجاهدين، با آمريکا طرف صحبت شده و گفته بودند که در اين گير و دار بيطرف بوده و تمام همّ و غم شان سرنگوني رژيم است. آمريکا هم قول داده بود که به آنها کاري نداشته باشد. 6- آمريکا بد قولي کرد. مجاهدين در يک نشست پذيرفتند که خلع سلاح شوند. آمريکا دوباره قول داد که امنيت آنها را متقبل شود. 7- فرانسه با مريم رجوي و يارانش آن کرد که مي دانيم. مجاهدين هنوز روي آمريکا و قول هايش حساب باز کرده است. 8- شوراي حکومتي عراق زياده گويي مي کند. مجاهدين سعي مي کنند تا مساله را از طريق آمريکا حل کنند. 9- آمريکا هنوز که هنوز است مجاهدين را در ليست تروريستها نگاهداشته و هر از گاهي در مصاحبه هايش از آنها به همين عنوان استفاده مي کند. 10- جنگ بين دو جناح در داخل دولت آمريکا بر سر مجاهدين ادامه دارد. انتخابات آمريکا در شرف شروع است و هر مقوله اي مي تواند در اين مدت به نا کجا آباد کشيده شود. 11- در آخرين بيانيه شوراي حکومتي عراق صحبت از استرداد مجاهدين مي شود. مجاهدين کنوانسيون ژنو را به آمريکا ياد آوري مي کنند. 12- در تمام اين مدت، از حمله آمريکا به عراق، هيچکدام از چريکهاي مجاهد در داخل دست به عمليات نمي زنند. 13- در جريان دستگيري مريم رجوي، بجاي خودسوزي، عملياتي در داخل انجام نمي گيرد. 14- در ازاي بيانيه ي شوراي حکومتي، و فقط جهت اطلاع تمام عاليجنابان، در داخل عملياتي انجام نمي گيرد. 15- پس از اينکه انرژي بي سابقه اي براي افشاي نقشه هاي اتمي رژيم صرف شد، مريم رجوي در سخنراني اخير خود مي گويد که صدورتروريسم رژيم صد بار خطرناک تر از توانايي اتمي رژيم است. 16- خلاصه آنکه مجاهدين تصميم بر اين گرفته اند که فعلا بايستي مسالمت جويانه عمل کرد. ولي هنوز طناب دار برچسب تروريستي بالاي سر آنها در حال رقص است، و هر کس از رژيم و جلال طالباني و شوراي حکومتي عراق گرفته تا آمريکا و فرانسه و انگليس همين که کارش يک جايي گير پيدا مي کند شروع مي کند به نواختن اين آهنگ تکراري. 17- در جريان محاکمه مريم رجوي مشاهده شد که وقتي مجاهدين به دادگاه بروند اگر برنده بيرون نيايند بازنده نخواهند بود. همين در موارد ديگر (مثلا در انگلستان) صادق بوده است. 18- از رژيم و جداشدگان از اين سازمان گرفته تا به آنها که بقاي خود را در نابودي مجاهدين مي بينند، لولوي محاکمه و استرداد را هر چند روز يکبار از پشت پرده بيرون مي آورند و مجاهدين هم هول کرده و عقب مي نشينند، بي آنکه روي توخالي بودن اين بلوف تامل کنند. با توجه به تمام اين پيش فرض ها، داده ها و تفسير ها من معتقدم که مجاهدين بايستي از محاکمه تک تک اعضا و هواداران شان خشنود شوند. مگر معتقد نيستند که در طول تاريخ مبارزاتي خود عملي نکرده اند مگر در راستاي رهايي خلق باشد؟ مگر تروريسم و تروريست معني قانوني ندارد؟ شايد بتوان در عالم سياست به هر کس هر برچسبي زد، ولي در دستگاه قضايي لغات تعريف شده است. چگونه است که توني بلر و جرج بوش آزادي ستان هستند ولي مجاهد خلق تروريست؟ چگونه است که مجاهدين افغان ضد اسلام فناتيک هستند و مجاهدين خلق همرديف اعضاي القاعده؟ من باز هم تکرار، نه! اصرار مي کنم که مسعود رجوي و يارانش بايستي به اروپا آمده تا در دادگاه لاهه محاکمه شوند. آيا يک لحظه فکر کرده ايد که چه دلهره اي در داخل رژيم ايجاد مي شود؟ آيا يک لحظه تامل کرده ايد که اين پروسه ي طولاني محاکمه چه وحدتي در ميان مبارزان واقعي در داخل و خارج کشور ايجاد مي کند؟ پيشنهاد من به منتقدان اين است که با اين مقوله به سادگي و سطحي و احساساتي برخورد نکنند. معلوم است که رژيم بايد به دادگاه کشيده شود و مبارزان خلق از جمله مجاهدين در والاترين جايگاه قرار بگيرند. ولي براي رسيدن به آن مقام و جايگاه براي يکبار هم شده بايد مجاهدين تعيين تکليف تاريخي بشوند. بايستي همه، از منافقان تا مخالفان، از معاندان تا شکاکان، مجاهدين را در جايگاه اتهام قرار دهند تا مجاهدين براي يکبار هم شده پاسخگوي تمام اتهامات شوند. بايد از موضع قدرت برخورد کرد. اميد است که به روشني پاسخ داده باشم. شاد باشيد علي ناظر – 17 دسامبر 2003 ديدگاه

**متن يادداشت علي ناظر 21 دسامبر 2003 مورد اتهام به مجاهدين در رئال پليتيک
يکي از بينندگان محترم ديدگاه ([..]) از يادداشت پيشين من انتقاد کرده و پرسيده اند که مورد اتهام به مجاهدين چيست که آنها مي بايستي به دادگاه کشانده شوند؟ مورد اتهام به مجاهدين تا آنجايي که به من مربوط مي شود هيچ نمي تواند باشد مگر فدا و مجاهدت آنها در راه آرمان و خلق شان و بس. اما نظر من در مورد مجاهدين مهم نيست. بايستي به نظر آنهايي که سرنوشت تاريخي آنها را رقم مي زنند بپردازيم. و آنها در دو جبهه همسو ولي موازي فعالند – ارتجاع و استعمار. منظور رژيم و کشورهاي غربي اي که نام مجاهدين را در ليست تروريستها قرار داده اند، است. ما ( همانطور که در بيانيه هاي مختلف نهاد هاي سياسي از طيف هاي گوناگون آمده است) مي دانيم که تروريست خواندن مجاهدين يک اتهام حقوقي نيست بلکه يک موضع سياسي از طرف غرب در راستاي حفظ منافع اش در ايران است. به همين خاطر، اگر روابط سياسي رژيم و غرب به همين شکل بماند، غرب اين موضع سياسي را تغيير نخواهد داد. دقيقا به همين دليل است که مريم رجوي در سخنراني خود در ومبلي لندن (مندرج در شبکه ديدگاه- لينک به صداي خلق)، روي اين مورد اصرار مي کندکه چه کسي تروريست است، رژيم يا مجاهدين؟ و باز هم به همين دليل است که رژيم- آصفي و نمازي در مقابل موضع اتخاذ شده ي اخير برمر خط کشي آنچناني مي کنند و به غرب هشدار مي دهند که:« انتقال اعضاى منافقين { مجاهدين} به کشورهاى اروپايي (را) به ضررآمريکا و اروپا» است و تهديد مي کنند که« نگهدارى اين افراد در هر نظامي ، هزينه هاى سياسي ، اقتصادى و امنيتي زيادى دارد». اما رژيم به همين قناعت نمي کند. نمازي، دادستان کل کشور پيرامون عفو اعضاي مجاهدين ادامه مي دهد که : «اين مصوبه(شوراى عالي امنيت ملي )شامل افرادى که به دليل ناآگاهي و احساسات کاذب فريب تبليغات اين سازمان را خورده و در اقدامات تروريستي مشارکتي نداشته اند، مي شود. همچنين سربازاني که در زمان جنگ فريب تبليغات اين سازمان تروريستي را خورده اند نيز مي توانند به آغوش خانوادهايشان بازگردند نمازى درخصوص وضعيت مسوولان سازمان منافقين گفت : آن افرادى که دستشان به خون مردم بيگناه آغشته است ، حکم جداگانه اى دارند.» - نقل از ايرنا مندرج در ديدگاه. پس اين روشن است که برنامه چيست. در وهله ي اول جلوگيري از انتقال مجاهدين به اروپا و آمريکا، در مرحله ي دوم ايجاد جدايي بين اعضا و رهبري، و در آخرين مرحله استرداد رهبران مجاهدين (دو يادداشت پيشين من پيرامون آخرين مرحله نوشته شده اند). در اينجا کسي روي حق و باطل صحبت نميکند. اصلا حق و حقوق مورد نظر نيست، چرا که اگر آن مورد نظر بود که رژيم باطل است و ادامه ي بحث بي ثمر. البته ميلاد مختوم و ياران ديگري که مساله روي ميز را احساساتي بررسي مي کنند روي حقانيت مجاهدين و باطل بودن رژيم اصرار دارند. موضع و احساسات آنها قابل درک و احترام است، اما مساله حل کن نيست؛ مساله رئال پليتيک است. آيا واقعا بايد دچار اين ذهنيت بشويم که اگر نامه به کوفي عنان، بوش و بلر بنويسم، آنها دست از حماقت برداشته و مجاهدين را از ليست تروريست ها بيرون مي آورند؟ اگر قضيه به اين سادگي ها بود که جنگ و اشغال عراق نمي بايستي اصلا رخ دهد چرا که چندين ميليون از شهروندان خودشان در تقبيح جنگ طلبي و سلطه جويي آنها پيش از شروع جنگ تظاهرات کردند؛ ولي ديديم که جهانخواران باز هم به پياده کردن استراتژي خود ادامه دادند. در مقابل مي بينيم که اخيرا دادگاه طي صدور حکمي از حقوق اسيران جنگ افغانستان که در کوبا زنداني هستند دفاع کرده و دولت آمريکا مجبور به عقب نشيني مي شود. بايد به اين امر آگاه شويم که دول و زمامداران کشورهاي جهانخوار هميشه در مقابل قانون و احکام دستگاه قضايي عقب نشيني مي کنند. در عرض چند روز اخير موضع گيريها و حمايت از مجاهدين به اشکال مختلف بيان شده است. بطور مثال، حزب کار (توفان) در حين بيان تضاد هاي سياسي- عقيدتي اش با مجاهدين، از حقوق آنها حمايت مي کند. برخي از هنرمندان و نويسندگان با نوشتن نامه به کوفي عنان خواهان بررسي موقعيت آنها مي شوند. برخي با نوشتن نامه به نمايندگان مردم در پارلمان ها خواهان دخالت و اعمال نفوذ آنها شده اند. هواداران مجاهدين در آکسيون ها و تظاهرات ايستاده به فشار مردمي ادامه مي دهند و علي ناظر مي خواهدتا سران مجاهدين در حفاظت قانون و حقوق بين المللي به مکان امن منتقل شوند. اينها همه خوب است و لازم. اما يک لحظه تصور کنيم که کسي وقعي به فشار هاي اجتماعي و ديپلماتيک ننهد؛ آنوقت چه بايد کرد؟ وقتي که مسعود رجوي و يارانش را استرداد کردند که خيلي دير است! فراتر از اين، بياييم فرض بگيريم که خط برمر پيش رفته و مجاهدين هم به اروپا و آمريکا منتقل بشوند. آيا مساله تمام است؟ بطور حتم نه!! آنچيزي که باعث اينهمه گرفتاري شده است وجود اسم مجاهدين در ليست تروريستي است- شبکه ديدگاه از همان روز اول اصرار داشت که تا اين ليست، آنطور که بايد و شايد، تنظيم نشود نبايستي صورت مساله را فراموش کنيم، چرا که به نظر من اين فقط مشکل مجاهدين نيست. بار ها تکرار کرده ام که امروز مجاهدين و فردا هر پناهنده اي مي تواند مورد هجوم سياست بازان قانون شکن قرار بگيرد. با توجه به اين موارد و اين واقعيت که غرب آمادگي براي درگيري سياسي با رژيم را ندارد، اگر دادگاهي بين المللي حکمي در رد تروريست بودن مجاهدين بدهد، غرب مي تواند در پشت آن حکم قايم شده و هم خر را داشته باشد و هم خرما را. دست مجاهدين هم، سياسي و قانوني، باز خواهد شد که به فعاليت خود ادامه دهند. و دقيقا به همين دليل است که رژيم نمي تواند اين چالش را بپذيرد. نبايستي روي مساله تروريسم اغماض و کوتاهي کرد. بايد شاخ اين حيوان تربيت شده رژيم را گرفت و براي هميشه آن را بر زمين زد و محاهدين را تعيين تکليف تاريخي ( و حقوقي) کرد. همانطور که در سناريوي فرانسه، دادگاه نتوانست مريم رجوي و يارانش را از جايگاه حقوقي محکوم کند. من، با تمام اختلافات سياسي و عقيدتي که با مجاهدين دارم، برخلاف ميلاد مختوم از برچسب ناچسبي که به مجاهدين زده شده است هراس نداشته و مطمئن هستم که اگر دادگاهي بين المللي به اين مساله رسيدگي کند مجاهدين مبرا از چنين برچسبي بيرون خواهند آمد، و در نتيجه آن را پيشکشي براي مجاهدين مي دانم. اگر ميلاد مختوم معتقد است که مجاهدين به حق هستند، پس بايستي از چنين دادگاهي حمايت کند، اين گوي و اين ميدان؛ بگذار رژيم هر آنچه دارد در دادگاه ارائه دهد و خلق و مبارزانش هم پرونده رژيم را روي ميز بگذارند. ببينيم کدامين سنگين تر است؟ فراتر آن که اگر مجاهدين بخواهند (پس از تحليل ارتش آزاديبخش ملي و ورود به غرب) به فعاليت سياسي خود در خارج کشور ادامه دهند، مي بايستي بدون هيچ سد و ممنوعيتي به اين کار بپردازند. و گام اول براي آنها، خروج نامشان از اين ليست است. البته اگر آنها بتوانند در مذاکرات جاري، يکي از شرايط خروج شان از عراق را حذف نام سازمان از ليست کذايي تعيين کنند، فبها! ولي اگر موفق نشدند، بر مي گرديم به پيشنهاد يادداشت هاي پيشين من و چالش قانوني و حقوقي اين اتهام. فراموش نکنيم براي اينکه بتوانيم رژيم را در موضع دفاعي قرار دهيم اول بايستي خودمان از موضع دفاعي موجود بيرون بياييم. شاد باشيد علي ناظر- 21 دسامبر 2003 ديدگاه