[کیهان 7 بهمن 1387]
عبدالحسین معتمدی
1-رسانه های فارسی زبان بیگانه از زمان راه اندازی خود طی 6 دهه گذشته معمولا کوشش کرده اند تا حد امکان خود را در ایران بومی کنند و از بیگانگی خارج شوند. استفاده از گویندگان و مفسران و تحلیلگران ایرانی از جمله ترفندهای این رسانه ها برای کاستن از بدبینی و دافعه موجود نزد افکار عمومی ایران بوده است؛ همکارانی که به مفهوم دقیق کلمه در خدمت رسانه بیگانه درآمده و در چارچوب استراتژی های آن عمل می کنند. آنها البته با زبان فارسی سخن می گویند و در واقع محصولات آمریکایی و انگلیسی و فرانسوی و آلمانی را با لهجه کاملا ایرانی عرضه می کنند و می کوشند خوراک مسموم جنگ روانی بیگانگان را به نام ایرانی به خورد مخاطب دهند.
2- صدای آمریکا (VOA) در میان رسانه های فارسی زبان ضدانقلاب گاو پیشانی سفید است. طی همین یک سال گذشته طیف متاخر تر ضدانقلاب (نظیر گویانیوز و دیگران) به طور مکرر از اینکه صدای آمریکا با وجود یدک کشیدن نام دولت سردمدار دموکراسی و آزادی در دنیا، در انحصار شماری سلطنت طلب ورشکسته و فرتوت درآمده و حیثیت خویش را به حراج گذاشته، انتقاد کردند. آنها همچنین تاکید می کنند صدای آمریکا صرفا به بلندگویی برای تخلیه شدن عده ای انسان عقده ای تبدیل شده است.
3- سه شنبه هفته گذشته (اول بهمن ماه) سایت آفتاب -نزدیک به آقای حسن روحانی و حزب اعتدال و توسعه به دبیرکلی محمدباقر نوبخت- در اقدامی غریب، سیمای جمهوری اسلامی ایران را عینا مانند صدای آمریکا معرفی کرد تا در این میان به اثبات حرفه ای گری و نفوذ و موفقیت بی بی سی انگلیس و تلویزیون فارسی تازه تاسیس آن بپردازد! نویسنده مطلب که گویا روز روشن، سر آفتابی ها را تا خرخره کلاه گذاشته بود، کسی نبود جز همکار ثابت بی بی سی (آقای صادق زیباکلام) که توانسته بود در یک سایت داخل کشور، ضمن فحاشی و توهین به سیمای جمهوری اسلامی، 3 صفحه تایپی رپرتاژ آگهی را به نفع بی بی سی- شبکه رسمی وابسته به وزارت خارجه و MI6 انگلیس که با بودجه 15میلیون دلاری مصوب دولت فعالیت می کند- منتشر کند! (نگارنده با عنایت به موضوع این نوشته، به دنبال آن نیست که این اتفاق غریب را به یک اتفاق غریب دیگر یعنی ارتباط یک دیپلمات سابق هسته ای با سفارت انگلیس ربط دهد و ماجرا را تحلیل کند).
آقای زیباکلام در آن رپرتاژ آگهی، برای آن که حسابی از خجالت بی بی سی درآید تا توانسته بود توأمان بد و بیراه نثار سیمای جمهوری اسلامی و VOA (صدای آمریکا) کرد. با عرض پوزش از ادبیات به کار رفته، بخشی از جملات وی را بخوانید:
«مقامات ایرانی نگران استقبال مردم به ویژه قشر تحصیل کرده از تلویزیون فارسی بی بی سی هستند. اتفاقا حق دارند نگران باشند چرا که احتمال موفقیت بی بی سی در جلب بیش از یکصد میلیون فارسی زبان خیلی هم کم نیست... بی بی سی البته نه فرشته صداقت، بی طرفی و امانتداری است (همچنان که هیچ رسانه دیگری را نمی توان به داشتن مطلق این صفات توصیف کرد). آنچه احتمال موفقیت بی بی سی را خیلی زیاد می کند بازمی گردد به این واقعیت تلخ که دو رقیب اصلی وی را تلویزیون ایران و صدای آمریکا تشکیل می دهند، رقبایی که با هیچ ملاک و معیاری نمی توان هیچ کدام از آنان را رقیبی جدی برای بی بی سی به حساب آورد و این دو را می توان دو روی یک سکه دانست]![ هر دوی آنان به رسانه، خبررسانی و اطلاع رسانی به مثابه ابزاری برای تبلیغات سیاسی، پیشبرد اهداف و اغراض ایدئولوژیک و اثبات درستی آرا و اندیشه هایشان می نگرند. هر دو نگاهی پست و تحقیرآمیز به مخالفان دارند؛ هر دو کاه را کوه می کنند و کوه را هم عنداللزوم نمی بینند. هیچ کدام حق و حقوقی برای مخالفانشان قائل نبوده و مخالفانشان را به راحتی مزدور، جاهل، مغرض، پست، دروغگو، نادان و ریاکار می پندارند. هر دو خود را حقیقت مطلق و مطلق حقیقت پنداشته و اعتقاد دارند که به جز حق و حقیقت، به جز صداقت و درستی و به جز امانت داری و توجه به مردم و دیگران رسالت دیگری ندارند، در حالی که مخالفان آنان مشتی انسان های زورگو، فریبکار و نابکار هستند. هر دو به راحتی به دیگران و به غیرخودی ها هر توهین و هر صفت و نکته مذموم دیگری را به راحتی نسبت می دهند و در یک کلام هیچ کدام کمترین حق و حقوق مدنی، سیاسی و اجتماعی برای مخالفانشان قائل نیستند. البته در مورد تلویزیون خودمان از نظر سیاسی انتظار زیادی نمی رود. بالاخره رویکرد رسانه ای ما باید با سایر خصوصیاتمان همخوانی داشته باشد. اما در خصوص VOA انسان واقعا به حیرت می افتد که یک مشت ایرانی در قلب دموکراسی در آمریکا زندگی کنند، در کنارشان CBS NBC و CNN باشد، در کنارشان نیویورک تایمز، واشنگتن پست، هرالدتریبیون و لس آنجلس تایمز باشد، آن وقت سطح برنامه های آنان به این درجه از ابتذال سیاسی و اجتماعی تنزل پیدا کند. VOA به جای استفاده از فرصت برای پرکردن خلأ یک رسانه فارسی زبان در قد و قامت سی ان ان یا الجزیره برای مخاطبان نخبه و تحصیل کرده ایرانی، متاسفانه جایگاهش را از رسانه های قابل احترام، مطمئن، موثق و بی طرف و متعهد، تقلیل داد به روی دیگر سکه تلویزیون ایران. اخبار و تحلیل ها و تفسیرها همان قدر قابل اعتماد و به دور از حب و بغض ها و غرض ورزی های مبتذل ایدئولوژیک است که تلویزیون های ایران... ]پس از توهین مجدد به سیمای جمهوری اسلامی[ متقابلا اگر کسی علم و اطلاعی از ایران اسلامی نداشته باشد و منبع تغذیه اش VOA باشد دقیقا دچار این باور می شود که جمهوری اسلامی خیلی که بتواند دوام بیاورد احتمالا تا پایان این ماه و حداکثر تا اواسط ماه آینده است. هرکس که بتواند به ایران اسلامی توهین کند، ناسزا بگوید، اغراق کند، یک دستگیری یا بازداشت را بدل به موج جدید دستگیری ها و یک اعدام را تبدیل به امواج جدید و گسترده اعدام های تازه کند، جای بیشتر و بالاتری در VOA به عنوان کارشناس، پروفسور، صاحب نظر، استاد دانشگاه، ایران شناس و... پیدا می کند. بالاخره باید به دو ویژگی مهم و بنیادی دیگر VOA اشاره داشت. بی اعتنایی، نادیده گرفتن، توهین، تحقیر و تمسخر باورها به اعتقادات، فرهنگ و آداب و سنن مذهبی ایرانیان، فارسی زبانان و در سطحی گسترده مسلمانان. اگر مخاطبی ایران را نشناسد و چیزی در مورد فرهنگ و تمدن آن نداند و فقط ایران و ایرانیان را از طریق VOA بشناسد، علی القاعده به این نتیجه گیری می رسد که ایرانیان نه فرهنگ و تمدنی دارند، نه دین و آئینی، نه سنن اخلاقی ای، نه اعتقادات مذهبی ای و فقط تنها هنرشان تقلید حزن انگیز از ظواهر (و فقط هم ظواهر) غرب و غربی ها است. انسان در عقل مقامات آمریکایی حیرت می کند که آن همه هزینه را به چه منظوری و به کدامین امید به پای VOA دارند می ریزند؟»
با خود می گوییم عیبی ندارد. شاید یک شبه روشنفکر دچار به هم ریختگی مزاج سیاسی و فکری شده که در جریان دلالی تبلیغاتی برای بی بی سی مجبور می شود صدای آمریکا را مقابل بی بی سی انگلیس معرفی کند و از آن سو صدای آمریکا و سیمای جمهوری اسلامی را یکی بنمایاند. اما ماجرا مبتذل تر از این حرف هاست، گویا که سقوط و انحطاط را پایانی نتوان متصور شد.
4- فرض کنید صدای آمریکا (همان VOA تهوع آور) بخواهد بودجه ای را که از دولت متبوعش می گیرد، حلال کند و در خدمت ولی نعمت جدید- آقای باراک اوباما و تیم همراهش- دمی تکان بدهد یا بخواهد با وجود تاکیدات اوباما بر «جانبداری ایدئولوژیک از رژیم صهیونیستی (با این تعبیر که ما همیشه در کنار اسرائیل خواهیم بود)» و «اتخاذ سیاست مذاکره معطوف به سخت گیری بیشتر در قبال ایران با هدف تعطیل غنی سازی و روند حمایت از تروریسم و نقض حقوق بشر»، چهره ای مسالمت جویانه برای رئیس جمهور جدید تصویر کند. یا بخواهد در انتخابات ایران و رقابت نامزدها و جریان ها، مسابقه انحرافی «سازش با آمریکا» راه بیندازد. فکر می کنید چه سناریویی را تدارک می بیند؟! چند دقیقه در این باره فکر کنید!
... فرصت شما تمام است. پاسخ شما هرچه باشد، قطعا به عنوان یک انسان متعادل و نرمال، در مخیله خود هم تصور نمی کنید جور چنین اقدام شاقی را -در راستای بیرون کشیدن مرکب در باتلاق فرو رفته دیپلماسی آمریکا- همین آقای زیباکلام اهل تشخیص و روشنفکری بکشد. سوم بهمن (2روز پس از انتشار مقاله کذایی در سایت آفتاب)، صدای آمریکا دکتر صادق زیباکلام را استاد علوم سیاسی دانشگاه و تحلیلگر سیاسی معرفی می کند و با او درباره روی کار آمدن باراک اوباما به گفت وگو می نشیند. آقای تحلیلگر این بار از پشت امواج صدای آمریکا- معرف حضور که هست!- شروع می کند به بافتن رطب و یابس به هم و پراکندن تحلیل هایی خلاف واقع و بی مبنا با محوریت گریم چهره زشت هیئت حاکمه آمریکا و القای مسابقه مذاکره و رابطه با آمریکا در ایران. به کلمات و عبارات القایی عنایت فرمایید:
«آنچه مسلم است]!؟[ این است که با پیش زمینه هایی که از آقای اوباما داریم به خصوص سخنانی که در مراسم تحلیف بیان کردند ]؟![ شاهد هستیم که دیر یا زود ایشان با یک شاخه زیتونی به سمت ایران خواهند آمد منتها سؤال این است که واکنش جمهوری اسلامی در قبال اوباما و شاخه زیتون چه خواهد بود. این یک مقدار زیادی بستگی به نتیجه انتخابات دارد... اگر آقای احمدی نژاد موفق بشود، سیاست ایشان را من گمان نمی کنم ادامه همان سیاست خصمانه قبلی در قبال آمریکا باشد اما اگر آقای خاتمی یا موسوی شرکت کنند و پیروز شوند، آیا اجازه خواهند داد که رقیب اصلاح طلب شان بتواند سیاست تنش زدایی را در رابطه با آمریکا پیش ببرد و بتواند آن شاخه زیتون آقای اوباما را با یک شاخه زیتون متقابل پاسخ دهد؟ اصولگرایان از نظر اینکه بتوانند یخ را بشکنند در موقعیت بهتری از اصلاح طلبان قرار دارند چون اگر اصلاح طلبان خواسته باشند تنش زدایی را در پیش بگیرند، دقیقا دچار همان مشکل آقای خاتمی در سال 67 که نتوانست عملا کاری انجام دهد، خواهند شد... ممکن است آقای احمدی نژاد بتواند تحولی ایجاد کند. چون می داند که ادامه خصومت و دشمنی چیزی نیست که مردم تحصیل کرده از آن استقبال کنند و با یک مقدار تنش زدایی و پاسخ مثبت به آقای اوباما بتواند بخشی از آرای تحصیل کرده ها را جلب کند... آنچه مسلم است عقب نشینی به گونه ای نخواهد بود که به ضرر و زیان اصولگرایان تمام شود»!
می شود شمرد که در همین چند خط کوتاه، چند مطلب خلاف واقع، مسلسل وار به خورد مخاطب مبتذل پسند صدای آمریکا داده شده است. این البته مجال دیگری را می طلبد همچنان که پاسخ های آن مجالی دیگر می خواهد. آنچه ذکر شد صرفا درآمدی بود بر گونه شناسی شبه روشنفکری دم دمی مزاج و خاکشیر مزاجی که حاضر است برای دیده و شنیده شدن و شهرت یافتن، پا بر روی نه فقط همه موازین اخلاقی و عقلی که حتی شخصیت و حرمت و باور خود بگذارد.
و آن که خود را محترم نشمارد و به باور و شعور خویش توهین کند چه توقع که مردم خود را محترم دارد و توهین به شعور آنها را روا ندارد. البته این خود نشانه ای از حال و روز واقعی شبکه های BBC و VOA است.بیچاره شبکه های بدنامی که کارچاق کن ها و تبلیغاتچی هایش این طیف از آدم ها باشند.
عبدالحسین معتمدی
1-رسانه های فارسی زبان بیگانه از زمان راه اندازی خود طی 6 دهه گذشته معمولا کوشش کرده اند تا حد امکان خود را در ایران بومی کنند و از بیگانگی خارج شوند. استفاده از گویندگان و مفسران و تحلیلگران ایرانی از جمله ترفندهای این رسانه ها برای کاستن از بدبینی و دافعه موجود نزد افکار عمومی ایران بوده است؛ همکارانی که به مفهوم دقیق کلمه در خدمت رسانه بیگانه درآمده و در چارچوب استراتژی های آن عمل می کنند. آنها البته با زبان فارسی سخن می گویند و در واقع محصولات آمریکایی و انگلیسی و فرانسوی و آلمانی را با لهجه کاملا ایرانی عرضه می کنند و می کوشند خوراک مسموم جنگ روانی بیگانگان را به نام ایرانی به خورد مخاطب دهند.
2- صدای آمریکا (VOA) در میان رسانه های فارسی زبان ضدانقلاب گاو پیشانی سفید است. طی همین یک سال گذشته طیف متاخر تر ضدانقلاب (نظیر گویانیوز و دیگران) به طور مکرر از اینکه صدای آمریکا با وجود یدک کشیدن نام دولت سردمدار دموکراسی و آزادی در دنیا، در انحصار شماری سلطنت طلب ورشکسته و فرتوت درآمده و حیثیت خویش را به حراج گذاشته، انتقاد کردند. آنها همچنین تاکید می کنند صدای آمریکا صرفا به بلندگویی برای تخلیه شدن عده ای انسان عقده ای تبدیل شده است.
3- سه شنبه هفته گذشته (اول بهمن ماه) سایت آفتاب -نزدیک به آقای حسن روحانی و حزب اعتدال و توسعه به دبیرکلی محمدباقر نوبخت- در اقدامی غریب، سیمای جمهوری اسلامی ایران را عینا مانند صدای آمریکا معرفی کرد تا در این میان به اثبات حرفه ای گری و نفوذ و موفقیت بی بی سی انگلیس و تلویزیون فارسی تازه تاسیس آن بپردازد! نویسنده مطلب که گویا روز روشن، سر آفتابی ها را تا خرخره کلاه گذاشته بود، کسی نبود جز همکار ثابت بی بی سی (آقای صادق زیباکلام) که توانسته بود در یک سایت داخل کشور، ضمن فحاشی و توهین به سیمای جمهوری اسلامی، 3 صفحه تایپی رپرتاژ آگهی را به نفع بی بی سی- شبکه رسمی وابسته به وزارت خارجه و MI6 انگلیس که با بودجه 15میلیون دلاری مصوب دولت فعالیت می کند- منتشر کند! (نگارنده با عنایت به موضوع این نوشته، به دنبال آن نیست که این اتفاق غریب را به یک اتفاق غریب دیگر یعنی ارتباط یک دیپلمات سابق هسته ای با سفارت انگلیس ربط دهد و ماجرا را تحلیل کند).
آقای زیباکلام در آن رپرتاژ آگهی، برای آن که حسابی از خجالت بی بی سی درآید تا توانسته بود توأمان بد و بیراه نثار سیمای جمهوری اسلامی و VOA (صدای آمریکا) کرد. با عرض پوزش از ادبیات به کار رفته، بخشی از جملات وی را بخوانید:
«مقامات ایرانی نگران استقبال مردم به ویژه قشر تحصیل کرده از تلویزیون فارسی بی بی سی هستند. اتفاقا حق دارند نگران باشند چرا که احتمال موفقیت بی بی سی در جلب بیش از یکصد میلیون فارسی زبان خیلی هم کم نیست... بی بی سی البته نه فرشته صداقت، بی طرفی و امانتداری است (همچنان که هیچ رسانه دیگری را نمی توان به داشتن مطلق این صفات توصیف کرد). آنچه احتمال موفقیت بی بی سی را خیلی زیاد می کند بازمی گردد به این واقعیت تلخ که دو رقیب اصلی وی را تلویزیون ایران و صدای آمریکا تشکیل می دهند، رقبایی که با هیچ ملاک و معیاری نمی توان هیچ کدام از آنان را رقیبی جدی برای بی بی سی به حساب آورد و این دو را می توان دو روی یک سکه دانست]![ هر دوی آنان به رسانه، خبررسانی و اطلاع رسانی به مثابه ابزاری برای تبلیغات سیاسی، پیشبرد اهداف و اغراض ایدئولوژیک و اثبات درستی آرا و اندیشه هایشان می نگرند. هر دو نگاهی پست و تحقیرآمیز به مخالفان دارند؛ هر دو کاه را کوه می کنند و کوه را هم عنداللزوم نمی بینند. هیچ کدام حق و حقوقی برای مخالفانشان قائل نبوده و مخالفانشان را به راحتی مزدور، جاهل، مغرض، پست، دروغگو، نادان و ریاکار می پندارند. هر دو خود را حقیقت مطلق و مطلق حقیقت پنداشته و اعتقاد دارند که به جز حق و حقیقت، به جز صداقت و درستی و به جز امانت داری و توجه به مردم و دیگران رسالت دیگری ندارند، در حالی که مخالفان آنان مشتی انسان های زورگو، فریبکار و نابکار هستند. هر دو به راحتی به دیگران و به غیرخودی ها هر توهین و هر صفت و نکته مذموم دیگری را به راحتی نسبت می دهند و در یک کلام هیچ کدام کمترین حق و حقوق مدنی، سیاسی و اجتماعی برای مخالفانشان قائل نیستند. البته در مورد تلویزیون خودمان از نظر سیاسی انتظار زیادی نمی رود. بالاخره رویکرد رسانه ای ما باید با سایر خصوصیاتمان همخوانی داشته باشد. اما در خصوص VOA انسان واقعا به حیرت می افتد که یک مشت ایرانی در قلب دموکراسی در آمریکا زندگی کنند، در کنارشان CBS NBC و CNN باشد، در کنارشان نیویورک تایمز، واشنگتن پست، هرالدتریبیون و لس آنجلس تایمز باشد، آن وقت سطح برنامه های آنان به این درجه از ابتذال سیاسی و اجتماعی تنزل پیدا کند. VOA به جای استفاده از فرصت برای پرکردن خلأ یک رسانه فارسی زبان در قد و قامت سی ان ان یا الجزیره برای مخاطبان نخبه و تحصیل کرده ایرانی، متاسفانه جایگاهش را از رسانه های قابل احترام، مطمئن، موثق و بی طرف و متعهد، تقلیل داد به روی دیگر سکه تلویزیون ایران. اخبار و تحلیل ها و تفسیرها همان قدر قابل اعتماد و به دور از حب و بغض ها و غرض ورزی های مبتذل ایدئولوژیک است که تلویزیون های ایران... ]پس از توهین مجدد به سیمای جمهوری اسلامی[ متقابلا اگر کسی علم و اطلاعی از ایران اسلامی نداشته باشد و منبع تغذیه اش VOA باشد دقیقا دچار این باور می شود که جمهوری اسلامی خیلی که بتواند دوام بیاورد احتمالا تا پایان این ماه و حداکثر تا اواسط ماه آینده است. هرکس که بتواند به ایران اسلامی توهین کند، ناسزا بگوید، اغراق کند، یک دستگیری یا بازداشت را بدل به موج جدید دستگیری ها و یک اعدام را تبدیل به امواج جدید و گسترده اعدام های تازه کند، جای بیشتر و بالاتری در VOA به عنوان کارشناس، پروفسور، صاحب نظر، استاد دانشگاه، ایران شناس و... پیدا می کند. بالاخره باید به دو ویژگی مهم و بنیادی دیگر VOA اشاره داشت. بی اعتنایی، نادیده گرفتن، توهین، تحقیر و تمسخر باورها به اعتقادات، فرهنگ و آداب و سنن مذهبی ایرانیان، فارسی زبانان و در سطحی گسترده مسلمانان. اگر مخاطبی ایران را نشناسد و چیزی در مورد فرهنگ و تمدن آن نداند و فقط ایران و ایرانیان را از طریق VOA بشناسد، علی القاعده به این نتیجه گیری می رسد که ایرانیان نه فرهنگ و تمدنی دارند، نه دین و آئینی، نه سنن اخلاقی ای، نه اعتقادات مذهبی ای و فقط تنها هنرشان تقلید حزن انگیز از ظواهر (و فقط هم ظواهر) غرب و غربی ها است. انسان در عقل مقامات آمریکایی حیرت می کند که آن همه هزینه را به چه منظوری و به کدامین امید به پای VOA دارند می ریزند؟»
با خود می گوییم عیبی ندارد. شاید یک شبه روشنفکر دچار به هم ریختگی مزاج سیاسی و فکری شده که در جریان دلالی تبلیغاتی برای بی بی سی مجبور می شود صدای آمریکا را مقابل بی بی سی انگلیس معرفی کند و از آن سو صدای آمریکا و سیمای جمهوری اسلامی را یکی بنمایاند. اما ماجرا مبتذل تر از این حرف هاست، گویا که سقوط و انحطاط را پایانی نتوان متصور شد.
4- فرض کنید صدای آمریکا (همان VOA تهوع آور) بخواهد بودجه ای را که از دولت متبوعش می گیرد، حلال کند و در خدمت ولی نعمت جدید- آقای باراک اوباما و تیم همراهش- دمی تکان بدهد یا بخواهد با وجود تاکیدات اوباما بر «جانبداری ایدئولوژیک از رژیم صهیونیستی (با این تعبیر که ما همیشه در کنار اسرائیل خواهیم بود)» و «اتخاذ سیاست مذاکره معطوف به سخت گیری بیشتر در قبال ایران با هدف تعطیل غنی سازی و روند حمایت از تروریسم و نقض حقوق بشر»، چهره ای مسالمت جویانه برای رئیس جمهور جدید تصویر کند. یا بخواهد در انتخابات ایران و رقابت نامزدها و جریان ها، مسابقه انحرافی «سازش با آمریکا» راه بیندازد. فکر می کنید چه سناریویی را تدارک می بیند؟! چند دقیقه در این باره فکر کنید!
... فرصت شما تمام است. پاسخ شما هرچه باشد، قطعا به عنوان یک انسان متعادل و نرمال، در مخیله خود هم تصور نمی کنید جور چنین اقدام شاقی را -در راستای بیرون کشیدن مرکب در باتلاق فرو رفته دیپلماسی آمریکا- همین آقای زیباکلام اهل تشخیص و روشنفکری بکشد. سوم بهمن (2روز پس از انتشار مقاله کذایی در سایت آفتاب)، صدای آمریکا دکتر صادق زیباکلام را استاد علوم سیاسی دانشگاه و تحلیلگر سیاسی معرفی می کند و با او درباره روی کار آمدن باراک اوباما به گفت وگو می نشیند. آقای تحلیلگر این بار از پشت امواج صدای آمریکا- معرف حضور که هست!- شروع می کند به بافتن رطب و یابس به هم و پراکندن تحلیل هایی خلاف واقع و بی مبنا با محوریت گریم چهره زشت هیئت حاکمه آمریکا و القای مسابقه مذاکره و رابطه با آمریکا در ایران. به کلمات و عبارات القایی عنایت فرمایید:
«آنچه مسلم است]!؟[ این است که با پیش زمینه هایی که از آقای اوباما داریم به خصوص سخنانی که در مراسم تحلیف بیان کردند ]؟![ شاهد هستیم که دیر یا زود ایشان با یک شاخه زیتونی به سمت ایران خواهند آمد منتها سؤال این است که واکنش جمهوری اسلامی در قبال اوباما و شاخه زیتون چه خواهد بود. این یک مقدار زیادی بستگی به نتیجه انتخابات دارد... اگر آقای احمدی نژاد موفق بشود، سیاست ایشان را من گمان نمی کنم ادامه همان سیاست خصمانه قبلی در قبال آمریکا باشد اما اگر آقای خاتمی یا موسوی شرکت کنند و پیروز شوند، آیا اجازه خواهند داد که رقیب اصلاح طلب شان بتواند سیاست تنش زدایی را در رابطه با آمریکا پیش ببرد و بتواند آن شاخه زیتون آقای اوباما را با یک شاخه زیتون متقابل پاسخ دهد؟ اصولگرایان از نظر اینکه بتوانند یخ را بشکنند در موقعیت بهتری از اصلاح طلبان قرار دارند چون اگر اصلاح طلبان خواسته باشند تنش زدایی را در پیش بگیرند، دقیقا دچار همان مشکل آقای خاتمی در سال 67 که نتوانست عملا کاری انجام دهد، خواهند شد... ممکن است آقای احمدی نژاد بتواند تحولی ایجاد کند. چون می داند که ادامه خصومت و دشمنی چیزی نیست که مردم تحصیل کرده از آن استقبال کنند و با یک مقدار تنش زدایی و پاسخ مثبت به آقای اوباما بتواند بخشی از آرای تحصیل کرده ها را جلب کند... آنچه مسلم است عقب نشینی به گونه ای نخواهد بود که به ضرر و زیان اصولگرایان تمام شود»!
می شود شمرد که در همین چند خط کوتاه، چند مطلب خلاف واقع، مسلسل وار به خورد مخاطب مبتذل پسند صدای آمریکا داده شده است. این البته مجال دیگری را می طلبد همچنان که پاسخ های آن مجالی دیگر می خواهد. آنچه ذکر شد صرفا درآمدی بود بر گونه شناسی شبه روشنفکری دم دمی مزاج و خاکشیر مزاجی که حاضر است برای دیده و شنیده شدن و شهرت یافتن، پا بر روی نه فقط همه موازین اخلاقی و عقلی که حتی شخصیت و حرمت و باور خود بگذارد.
و آن که خود را محترم نشمارد و به باور و شعور خویش توهین کند چه توقع که مردم خود را محترم دارد و توهین به شعور آنها را روا ندارد. البته این خود نشانه ای از حال و روز واقعی شبکه های BBC و VOA است.بیچاره شبکه های بدنامی که کارچاق کن ها و تبلیغاتچی هایش این طیف از آدم ها باشند.