۱۳۸۸ خرداد ۱۰, یکشنبه

تجدید عهد

[درنگی نه...پائیز 2006]
مینا اسدی
خفه شوید آقا!
شما هم ساکت باشید خانم!
- فقط چند ثانیه -
و فریاد کودکان گرسنه ی جهان را بشنوید
وقتی که ناز پروردگان شما
ویتامین های اضافه را استفراغ می کنند
و بانگ " ادعا " هایتان
گوش فلک را کر می کند
خفه شوید اقا!
و شما هم چند ثانیه
- فقط چند ثانیه -
زبان به دهان بگیرید خانم!
و بگذارید صدا به صدا برسد
و صدای " عاطفه " ها
فریاد " زهرا " ها
و وحشت " کبرا " ها
در هیاهوی " حقوق بشر " تا ن
گم نشود
و دم به ساعت
با من " شرط بلاغ " نگوئید
و نامه های فدایت شوم
اندر فواید" تجدید نظر " ننویسید.
*******
" نظر " چه می داند چیست؟
نفسش در نمی آید
نبضش به سختی می زند
دریچه های قلب اش بسته است
نان ندارد
کار ندارد
خانه ندارد
خون می فروشد
بچه " تو دلی " می فروشد
زن می فروشد
خودش را می فروشد
***
گرسنگی " نظر " نیست
تشنگی " نظر " نیست
بیکاری " نظر " نیست
بیماری " نظر " نیست
در به دری " نظر " نیست
مرگ کودکان " نظر " نیست
فطع دست و زبان " نظر " نیست
سنگسار زنان " نظر " نیست
عریانی آن حقیقتی ست
که شما
- دبنگان بی بو و خاصیت
و حقیران ارزان فروش
با عینک سود و زیان
می بینید
و بر آن دیده فرو می بندید
نه،
من هنوز
آردم را نبیخته ام
و الک ام را نیاویخته ام

اگر " بوش " آقای جهان شود
اگر " پاپ " دست همه ی ملا ها را ببوسد
اگر " شما " تخم همه ی " بالائی " ها را دستمال کنید
اگر " چاوز " انشاالله گویان
کون " احمدی نژاد " را بلیسد
و حتا
اگر " مارکس " از گور خویش بر خیزد
و فرمان آتش بس دهد
من تجدید نظر نمی کنم
من
از همین جا
از راهروهای تنهائی ام
و از تاریک ترین نقطه ی تبعیدم
با همه ی پا برهنگان
با همه ی گرسنگان
با همه ی آوارگان
با همه ی تن فروشان
با همه ی مادران
و با زنان
با زنان
و با زنان
تجدید عهد می کنم
که تا در بر این پاشنه می چرخد
در نگاهم به جهان
" تجدید نظر " نکنم

پائیز دو هزار و شش - استکهلم
mina.assadi@yahoo.com