۱۳۸۷ آذر ۲۲, جمعه

اگر...

[دیدگاه 31 تير 1385]
اگر به جاي انفجار لوله هاي آبرساني به قرارگاه اشرف، ليوان آب اصلاح طلبان شکسته بود:
* بي بي سي خبر را آنچنان آنتني مي کرد که گويي اسرائيل در لبنان کودکان را لت و پار نمي کند، و دستان رژيم جمهوري اسلامي از آستين حزب الله بيرون نزده است؛
* راديو فردا با اکبر گنجي و 72 تن يارانش بي وقفه مصاحبه مي کرد؛
* صداي آمريکا و تلويزيون هاي موجود، 24 ساعته شکل و ماهيت آب و ليوان و نحوهء شکستن ليوان را تحليل سياسي-اقتصادي و ايدئولوژيکي مي کردند؛
* سايت هاي خبري، گزارش شکستن ليوان را در صدر اخبار خود قرار مي دادند؛
* راديو ها با تمام ميراب ها گفتگو مي کردند؛
* بوش و بلر و نهاد هاي حقوق بشر، «وا حسين» گويان به حرم امام حسين دخيل مي بستند؛
* کوفي عنان در شوراي امنيت، اعتصاب غذا مي کرد؛
* جوايز نوبل و قلم هاي طلائي و نقره اي و برنز و چُدن به صاحب ليوان اعطا مي شد؛
ولي، حالا که آب به روي 3500 رزمندهء خلق، که تا بُن استخوان خواهان سرنگوني رژيم هستند، بسته شده، به ناگاه تمام قلم ها شکسته، صدا ها بريده، حس انساندوستي فراموش شده، و هيچکس رژيم را محکوم نمي کند. به راستي چرا؟ چرا کسي ابراز انزجار نمي کند؟ بياييم براي يک لحظه هم که شده قبول کنيم که از مجاهدين به لحاظ سياسي بدتر وجود ندارد. آيا آنچه بر آنها مي رود، انساني است؟ آيا کساني که خود را مدافع حقوق بشر مي دانند، به شرايط پيش آمده معترض نيستند؟ انفجار اتوبوس حامل کارگران عراقي شاغل در قرارگاه اشرف را بخاطر بياوريم. آن اول کار بود، اين گام بعدي است. کمي صبر کنيم، خبر ترور تک تک رزمنده ها منتشر خواهد شد. بايد اعتراض کرد، پيش از اينکه دير شود. بايد به تمام وزيران، وکلاي مجلس، مدافعان حقوق بشر نامه نوشت. بايد گفت، که نگويند نمي دانستيم. موضوع فراتر از مخالفت يا موافقت سياسي با مجاهدين است، موضوع نفوذ روز افزون رژيم است؛ در تمام جبهه ها - عراق، افغانستان، لبنان، اروپا.