۱۳۸۷ آذر ۲۲, جمعه

«زهر» و «پادزهر»

[دیدگاه - 5 امرداد 1386]
مریم رجوی در پیامی که در سایت دیدگاه بازتکثیر شده [1] «اسلام دموكراتیك [را] موثرترین پادزهر بنیادگرایی اسلامی» دانسته است.
برای درک بهتر از این ترم - «پادزهر» (antitoxin)، شاید باید اول به معنای ماهوی واژهء پادزهر بپردازیم.
پادزهر پدیده ای است که از درون زهر برخاسته و پس از کنش و واکنشهای زیر ساختاری و شکلی که در محیط مساعد رخ می دهد، از ویژگیهای غالب و نافذ زهر دور شده، و پس از تغییر در شکل و ماهیت (فونکسیون)، قادر است اثرات سوء زهر را از بین ببرد. بطور مثال، تریاک یا سیانور (بپذیریم که زهر هستند) وقتی وارد بدن می شود، بدن در مقابل آنها مقاومت کرده و یا از خارج برای خنثی کردن اثرات این زهر، پادزهر تولید می شود. پادزهر که در داخل بدن (سیستم) تولید می شود از جنس پروتئین است، حال آنکه سیانور از جنس پروتئین نیست (تفاوت در شکل و ترکیب). بخاطر این تغییر ماهوی و بخاطر برآمدن از درون زهر، پادزهر می تواند و باید بتواند اثرات سوء زهر را از بین ببرد (واکسن هم یک نوع پادزهر است که پروسه عملکرد و تولید آن متفاوت از پادزهر است).
بنابراین، پادزهر برخلاف تصور عام، دیگر زهر نیست، بلکه در نقطهء مقابل ویژگیهای زهر قرار دارد. ساده تر اینکه، تا زهر نباشد، تولید پادزهر غیر ممکن است (مگر در محیط آزمایشگاهی و بصورت غیر طبیعی – مثلا واکسن). به همین طریق آنتی تز، دیگر تز نیست، بلکه خصوصیات بارز و پایه ای تز را نفی کرده و در برابر آن قد علم می کند.
اگر این تعاریف ساده را بپذیریم، به راحتی پی خواهیم برد (به لحاظ ایدئولوژیک) که هیچگونه اسلامی – بد یا خوب، متعادل و مدره ، یا ارتجاعی، نمی تواند ماهیتا پادزهر اسلام (با خصوصیات دیگر) باشد، چرا که اسلام مدره از خصوصیات بارز و پایه ای اسلام (به عنوان ایدئولوژی) برخوردار است. همانطور که پادزهر سرمایه داری، نظام سوسیالیستی (تقسیم عادلانهء ثروت) است، پادزهر اندیشهء متافیزیکی هم نگرش غیر متافیزیکی (ماتریالیستی) است و نه متافیزیکی معتدل.
به گونه ای دیگر، مائویسم نمی تواند پادزهر مارکسیسم و یا حتی لنینیسم باشد، چرا که به لحاظ محتوایی از ویژگیهای پایه ای مشترک برخوردارند. به همین نسبت، اسلام مدره و اسلام ارتجاعی از ویژگیهای پایه ای مشترک (توحید، نبوت و معاد) برخوردارند و در نتیجه یکی نمی تواند پادزهر دیگری باشد (می تواند آلترناتیو و جایگزین دیگری بشود). البته می توان بحث کرد که مثلا اسلام مدره با استثمار زن، و استثمار مستضعفین مخالف است حال آنکه اندیشهء ارتجاعی خود عامل و پایه گذار استثمار (مثلا) زن است. این بحث تا آنجایی که به تک نمودها برمیگردد درست است، اما پادزهر باید بصورت ماهوی و در اکثر جوانب و موارد در تضاد با زهر باشد، و نه فقط در برخی از ویژگیها در تقابل با زهر عمل کند. بنابراین، اگر پادزهر، «زهر» نیست، اسلام مدره هم یا پادزهر نیست، یا نمی تواند اسلام باشد. با توجه به این نکته، به نظر نگارنده، متاسفانه ترم پادزهر و یا آنتی تز بصورت صوری مورد استفاده قرار گرفته و به تبعات آن توجه خاص مبذول نشده است.
از سوی دیگر اگر بخواهیم اسلام مدره را در چارچوب خلص سیاست در برابر اسلام ارتجاعی قرار داده و آزادمنشی مسلمان مدره را در برابر وحشیگری مسلمان مرتجع قرار دهیم، باید بجای ترم پادزهر به دنبال ترم مناسب تری بود، مثلا «اسلام دموکراتیک» راه حل اسلام خشن و ارتجاعی است؛ و اگر منظور بیان موضعی سیاسی (و نه ایدئولوژیک) است، در آن صورت باید به مقوله از جایگاه درست یا غلط بودن و مربوط یا نامربوط بودن اسلام دموکراتیک در برابر اسلام ارتجاعی (در حیطهء سیاست) پرداخته شود. ظواهر امر و داده های موجود برگفته از جامعه، در بهترین شق، دوری گزیدن مردم (و سیاستمداران) از نقش آفرینی اسلام در کنش و واکنشهای سیاسی است (و رغبت آنها به سکولاریسم)، و در بدترین شق، بیانگر و مؤکد این فرض است که جامعه به سوی ایدئولوژی زدایی (اسلامی یا ...) در حرکت است
. شاد باشید