۱۳۸۸ تیر ۱۴, یکشنبه

موسوی و کابوس ساختار شکنی

[چپ و راست، 15 تیر 1388]
شورای کار
بیانیه، شماره ۹ موسوی، که پس از دو روز دیرکرد چند لحظه پیش منتشر شد، پیش نویس یک منشور حکومتی است. هرچند در پوشش واژه‌ها و بیان رتوریک آن با بوی استحاله، اما خود موسوی خوب می‌داند که استحاله‌ی نظام در حال سقوط‌، بیشتر به یک شوخی شبیه است.
فشرده منشور موسوی چنین است.
· «در ابتدا هدف از شركت در انتخابات، بازگشت «عقلانيت دينى» به فضاى مديريت كشور بود ولى «در ميانه مسير به اهدافى بسيار بلندتر هدايت شديم.»
· از اين پس ما دولتى خواهيم داشت كه از نظر ارتباط با ملت در ناگوارترين شرايط به سر مى‌برد و اكثريتى از جامعه، كه اينجانب نيز يكى از آنان هستم، مشروعيت سياسى آن را نمى‌پذيرد.
· مخالفت با ساختار شکنی،
· هشدار به خطر ساختار شکنی و خطرعبور از آن به عنوان تنها بدیل
· خطر (فروپاشی نظام) در پیش است. بايد باز گرديم، هنوز دير نشده است. هنوز مى‌توان اطمينان آسيب ديدة مردم را بازسازى كرد؛ امنيت نظام ما در گرو چنين كارى است.
· تاکید بر قدسیت قانون اساسی جمهوری اسلامی
· این یک اختلاف خانوادگی است
· مردم «فريب شعارهاى ساختارشكنانه» را نخورند
· توصیه به «همه نهادهاى تصميم گير در نظام» كه «چون شوراى نگهبان عمل نكنند و مجارى را براى اصلاح اشتباهات باز بگذارند.»
· اجرای معطل مانده قانون اساسی
· رجوع به محاکم قضایی و دیگر نهادهای حکومتی
· حفظ نظام و انقلاب اسلامی- میراثی ۲۰۰ ساله
· اجرای قانون اساسی به مثابه مطالبه ملی
· اصلاح قانون انتخابات
· اجرای اصل ۲۷ قانون اساسی- آزادی تجمعات
· آزادی فعالیت ‌سایت‌های اینترنتی مستقل
· ممنوعیت مداخلات غیرقانونی دولت
· آزادی تشکل‌‌ها،‌ مطبوعات، اجتماعات
· آزادی دستگیر شدگان سیاسی
· توقف فضای امنیتی –نظامی
· اقدام مستقل هر شهروندی که «خانه خود را قبله سازد» و متحد شوند،
· که محوری باشید برای فعالیت‌ها‌ی سیاسی، اجتماعی،‌ اقتصادی و فرهنگی. منتظر دولتی که وجاهت خود را از دست داده است نباشید.
· با همكارى گروهى از نخبگان، جمعيتى قانونى براى صيانت از حقوق و آراى پايمال شده مردم در انتخابات گذشته را برپا کرده و اجراى اصول معطل مانده قانون اساسى را دستور كار خود نيز خواهد داشت.
· ادامه اعتراض‌ها به عنوان یک مسئولیت تاریخی
با بازخوانی خطوط برجسته‌ی این بیانیه، دغدغه‌ موسوی همانگونه که در مناظره‌های تلویزیونی‌اش گفته بود، به آشکارا هنوز حفظ نظام، قانون اساسی و ساختار حاکم است. از وی انتظاری جز این ‌نمی‌توان داشت. چهره و ماهیت این نظام سی ساله را از همان فردای قیام سال ۵۷ در کردستان و ترکمن صحرا و انزلی و خوزستان و نیز در زندان‌ها و در سال ۶۰ و کشتار زندانیان سیاسی در سال ۶۷، و درتمامی این سال‌های ستم علیه کارگران و زنان با همه تن وجان دیده‌ایم، و در دو هفته‌ی با شکوه ۲۳ خرداد ۸۸ تا اکنون درخیابان‌های باریکاد و دود و آتش و خون به نمایش درآمده است.
به راستی که به خون غلتیدن ندای آزادی، و شلیر پیرخضری‌ها شعله‌ بخش قیام شد و نماد و سلاله‌ی هزاران لاله‌‌ها و نداهای دیگری که در درون شکنجه‌گاه‌ها و پایگاه‌‌های مقاومت و کوی و کارخانه به دور از چشمان نگران جهان، و جهانیان سلاخی شدند و هیچ شاهد و دوربینی برای ضبط و بازتابش در میان نبود و زخم خوردگان این حکومت چه دردناک و به تنهایی درد کشیدند و ایستادند!
موسوی، اما با نفی مشروعیت «دولت احمدی نژاد»، بدون هیچ اشاره‌ای به ولی فقیهی که بر چماق اراذل و اوباشان سپاه سرکوب‌ تکیه دارد، درپی حفظ ساختار و همان قانون اساسی است که درهم شکسته می‌شود، و اصل صد و ده آن، اجرای زنده همین سناریو جاری است. موسوی خود خوب می‌داند که درگیری الیگارش‌های حکومتی که گرگ منشانه به جان هم افتاده‌اند، از مناسبات طبقاتی و جایگاه و پایگاه طبقاتی ‌اشان در تملک ارزش افزوده و دارایی‌های جامعه سرچشمه می‌گیرد.
«حفظ نظام و انقلاب اسلامی میراث ۲۰۰ ساله» به ادعای موسوی، که ریشه آنرا در واقعه‌ »تحریم تنباکو» می‌جوید، یک جعل و جهل تاریخی است. میرزای شیرازی در تحریم تنباکو در دفاع از تجار بومی، به دفاع از رانت اقتصادی و سوداگران برخاست و با «تالبوت» مخالفت کرد. توده‌های مردم در یک فرصت تاریخی استبداد قاجار را به پرسش گرفتند و در مشروطه پس از واقعه‌ی «رژی»، «عدالتخانه» را فریاد ‌زدند که با حضور و رهبری روحانیت، شورای نگهبان درآن زاده شد و عدالت‌خانه‌ای هیچگاه پدید نیامد. جنبش کنونی برای نخستین بار در پی روحانیت نیست و روحاینت و سلاله‌ی‌ «اهل بیت»، به اعتراف خود موسوی در میانه راه به آن می‌پیوندد و دنباله ‌رو آن می‌شود تا بر این توسن سرکش لگام زند.
موسوی، همانند خمینی ارگان سازش سرمایه‌ جهانی می‌شود و متاسفانه در پیشاپیش یک قیام پرتاب می‌‌گردد. قیام جاری، به اراده‌ي شکستن ساختار به میدان مبارزه آمده است تا اراده‌ سرکوب را نیز درهم شکند. میرحسین موسوی نگران فروپاشی ساختار است و آخرین تلاش‌های خود را برای حفظ آن به‌کار گرفته است. اتوریته اکنون موسوی و کروبی همراهی با انتساب خویش با اعتراض‌های میلیونی پیرایه شده است. موسوی به خوبی می‌داند که در نبود این پشتوانه‌ی بی‌کران، اکنون در کنار بهزاد نبوی در اوین نشسته بود و روز بعد به مصاحبه تلویزیونی کشانیده می‌شد.
موسوی در برابر اسلام و نظام و ساختار طبقاتی متعهد است که سی سال گذشته چیزی جز فلاکت و سیاهی و تروریسم در پرونده ندارد.اگر کروبی به آشکارا دولت را نامشروع می شمارد و از تغییر در قانون اساسی و ساختارهای آن سخن می‌گوید، موسوی خواهان حفظ تمامیت نظام است. حتا اگر از موضع طبقه کارگر به مفهوم دولت و طبقه حاکمه ننگریم،‌ اگر کسی دراین شرایط از سکولاریسم دفاع نکند و دین را با این همه نقش ارتجاعی و سرکوبگر، از دولت جدا نخواهد، نه تنها مدافع ابتدایی ترین حقوق انسانی نیست، بلکه دشمن هر نوع حقوق انسانی و پایمال کننده آن است. میر حسین موسوی، بازگشت به صدر اسلام را در سر دارد و برآن است تا جنبش و خواست‌‌های تاریخی و متراکم و سرکوب شده‌ی حکومت شوندگان را به خانه «اهل بیت» و «جدهّ‌اش» بازگرداند.
توقف‌گاه موسوی، در روند این دوهفته از بازشماری آراء آغاز شد، خواست‌توده‌‌ها اما به چالش کشانیدن کلیت نظام بود، ‌موسوی به ناچار در پی شعار مردم، ابطال انتخابات را مطرح کرد و خود را رئیس جمهور قانونی خواند. مردم را نه در اعتراض به آن همه کشتار و جنایت،‌ که در صورت دستگیری‌ وی به اعتصاب عمومی فراخواند. اکنون با شفافیت کمتری، تنها مشروعیت دولت را به پرسش می‌گیرد،ایستگاه موسوی،‌ رسیدن به ریاست جمهوری در چارچوب همین نظام واسلام است؛‌ ترانزیت جنبش توده‌ای در این لحظه سرنگونی کل نظام است. موسوی هراسناک از قیام، به مهار خیزش کمر بسته است. به اصول حکومت اسلامی و رفرم در همین نظام دلبسته است.
موسوی در بیانیه خود تراکم تناقض را به نمایش می‌گذارد. از یک سوی مردم را به اقدام مستقل از «دولت» (احمدی نژاد) فرا ‌می‌خواند:
(دستانمان را به سوى يكديگر دراز كنيم و خانه‌هايمان را قبله قرار دهيم. واجعلوا بيوتكم قبله. به خودتان و دوستان همفكرتان برگرديد و اين بار هر شهروند محورى باشد براى يك فعاليت مفيد سياسى،‌ اقتصادى، فرهنگى، اجتماعى و منتظرتشويق و كمك دولتى كه وجاهت خود را از دست داده است نباشد.)
و از سوی دیگر با پاسداری از قانون اساسی حکومت اسلامی به ویژّه بند یک آن، التزام عملی و نظری خود را به ولی فقیه اعلام می‌دارد. در جابجای بیانیه موسوی دغدغه و نگرانی است، حفظ نظام و اسلام و قانون اساسی حکومتی است که کارنامه سی ساله‌اش آنچنان جنایت‌بار که آتشفشان قیام سراسری سه نسل را در باریکادهای خیابانی در توفان چند روزه به نمایش گذاشته است و جهان را به شگفتی واداشته و می‌رود تا تکلیف همین نظام را در خیابان‌های شهر رقم زند.
موسوی، اصول گرای رفرمیستی است که در تلاش است تا رفرم در نظام را با حفظ اصول به غایت ضد انسانی نظام بر گردونه جنبش ضد استبدادی توده‌ها تحمیل کند. او در پی تاکتیک- پروسه است تا دولت در سایه‌اش که «وجاهت» خویش را از خشم و نارضایتی توده‌های به پا خاسته به عاریه گرفته، تیمار کند. بیم آن است که دینامیسم پرخروش مبارزه، اسب تروای آلترناتیو نظامی در حال سرنگونی گردد. گستره‌ای از طیف وسیع بورژوازی به کمین نشسته است تا با لگام زدن به خیزش ضد استبدادی، جایگزین الیگارش‌های حاکم شود.
تمام اقدامات این نظام، بر مبنای قانون اساسی انجام گرفته و می‌گیرد و موسوی در ۸ سال نخست وزیری خود و در مجمع تشخیص مصلحت نظام و تعلق طبقاتی‌اش مجری وکارگزار آن بوده است. ولی فقیه ونقش و حضورش در هرم حکومتی مگر از بند بند قانون اساسی جدا است‍ شورای نگهبان، مجمع تشخیص مصلحت و تمامی ماشین سرکوب دولتی با کدام یک از بندهای قانون اساسی منافات دارد؟ حاکمیت ایدئولوژیک و اسلام حکومتی سازه‌های‌ی نظامی است که موسوی با تمامی وعده وعید‌ها در اجرای «مواد عمل نشده» قانون اساسی‌اش قادر به برپایی‌اش نخواهد بود. تمامی بندهای مورد اشاره موسوی، زمانی قابل اجراست که با اسلام و قوانین اسلامی و امنیت حکومت اسلامی، منافات نداشته. و بر همین مبنا تمامی اعمال رژیم از کشتارهای زنجیره‌ای گرفته و حمام خون و لشگرکشی به خیابان‌ها و سرکوب هر ندای آزادی‌خواهانه‌ای، باجزء به جزء قانون اساسی همخوانی داشته است. عدم صلاحیت نهادهایی همانند «شورای نگهبان» در اجرای همین موازین مورد انتظار موسوی، مگر عدم صلاحیت کل نظام و مشروعیت‌اش به شمار نمی‌آید؟ موسوی به عنوان یک تکنوکرات اصول گرا با این همه دوگانه گویی و تناقض‌های آشکار در لاپوشانی ماهیت قانون اساسی، ولایت فقیه،‌ دولت و تمامی نظامی که خود مدیریت‌اش را به عهده داشته چگونه توضیح می دهد. او و جبهه مشارکت و مجاهدین انقلاب اسلامی و دیگر همراهنشان، خواهان حفظ «جمهوریت» نظامی است که احمدی‌نژاد به خطر افتاده است.
آلترناتیو سوم اما در ازدحام قیام همه‌گانی، مستقلانه هنوز ابراز حضوری برجسته نکرده است. منشور طبقه کارگر، طبقه‌ی مسلح به دانش و نهادهای انقلابی و مبارزه طبقاتی خود هنوز به میدان نیامده است. قیام سراسری در پیوند با اعتصاب سراسری کارگران، و حضور مستقل طبقه کارگر سازمان یافته می‌تواند از بازتولید جمهوری اسلامی «لبیک به اهل بیت» و این بار از نوادگان پیامبر اسلام، به روایت میرحسین موسوی به جای موسوی الخمینی جلوگیرد.

پیش بسوی سرنگونی سوسیالیستی رژیم جمهوری اسلامی
پیش بسوی تشکیل کمیته های کارگری
برقرارباد سوسیالیسم
شورای کار
۱۰ تیرماه ۱۳۸۸
۱-۷-۲۰۰۹